بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جزء از کل | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جزء از کل

بریده‌هایی از کتاب جزء از کل

نویسنده:استیو تولتز
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۹۱۹ رأی
۳٫۸
(۹۱۹)
به جای این‌که به شاگردات یاد بدی باید چه‌جوری فکر کنن به‌شون یاد می‌دی باید به چی فکر کنن
علی
معمولاً می‌گویند «نگران نباش.» یا «همه‌چیز درست می‌شه.» که نه‌تنها غیرکاربردی بلکه به شکل وحشتناکی زجرآور هستند، جوری که باید صبر کنی تا کسی که این حرف را به تو زده بیماری لاعلاجی بگیرد تا بتوانی با لذت تمام جملهٔ خودش را به خودش تحویل بدهی.
الوار خمیده ی انسانیت
بعضی چیزها هستند که حاضرم گردنم را به خاطرشان به خطر بیندازم ولی یک تشک پاره‌پوره قطعاً جزءشان نیست.
Astronaut
ابد دقیقاً به معنای ابد نیست. یه اصطلاحه. یعنی ابدیتی که در واقع از زندگی کوتاه‌تره
lonelyhera
اگر بدون فکر کردن از باور عامهٔ مردم پیروی کنی، مرگی ناگهانی و هولناک در انتظارت است.
lonelyhera
متنفرم از این‌که هیچ‌کس نمی‌تواند بدون این‌که یک ستاره از دشمنش بسازد قصهٔ زندگی‌اش را بازگو کند، ولی ظاهراً راهی جز این نیست.
Majid Hassani
صورت پرستارها را زیر نظر گرفتم: چه‌طور همچین جایی کار می‌کردند؟ یا سادیست بودند یا قدیس. چیز دیگری نمی‌توانستند باشند. شاید هم ترکیبی از هر دو. پرستارها و دکترها خسته به‌نظر می‌آمدند
وحید
فوراً شروع کردم به بستن بار سفر. چمدان قهوه‌ای کهنه‌ای بیرون کشیدم و داخلش چند تکه لباس چپاندم. بعد در اتاق‌خوابم دنبال چیزهای خاطره‌انگیز گشتم، ولی تا یادم افتاد وظیفه‌شان زنده کردن خاطرات است دست از جست‌وجو کشیدم. گور پدرشان. دوست نداشتم خاطراتم را با خودم ببرم این‌طرف و آن‌طرف. خیلی سنگین بودند.
وحید
او در معرض بوگندوترین تعصب روی زمین بود: نفرت از ثروت. دست‌کم یک نژادپرست، مثلاً کسی که از سیاهان متنفر است، ته دلش آرزو نمی‌کند سیاه باشد.
وحید
بعد خداوند می‌گوید زندگی هدیه‌ای بود که ارزانی‌ات کردم ولی تو حتا به خودت زحمت ندادی کاغذش را باز کنی. بعد هلاکم می‌کند
🌷
چیزی که نمی‌فهمیدم این بود که مردم تفکر نمی‌کنن، تکرار می‌کنن. تحلیل نمی‌کنن، نشخوار می‌کنن. هضم نمی‌کنن، کپی می‌کنن
azar
امروز صبح از کنار گدایی رد شدم چنان ازریخت‌افتاده که صرفاً یک نیم‌تنه بود که فنجانی را تکان می‌داد ــ واقعاً این من بودم که صد فرانک به او دادم و گفتم بقیهٔ روز استراحت کند؟ من نبودم، دقیقاً خودم نبودم. یکی از نفوس من بود، یکی از هزاران. بعضی‌هاشان به من می‌خندند. بعضی از شدت هیجان ناخن می‌جوند و بعضی حتا لایق تمسخرم هم نمی‌دانند. این‌جوری هستند این هزاران. بعضی فرزند هستند و بعضی والد. برای همین است که هر مردی پدر و فرزند خودش هم هست. در گذر سال‌ها یاد می‌گیری چه‌طور نفوس را مثل سلول‌های مرده از خود بتکانی. بعضی وقت‌ها از تو بیرون می‌آیند و برای خودشان راه می‌افتند.
فائزه
رهایی در این است که شبیه دیوانه‌ها باشی.
کاربر ۵۷۵۶۳۶۵
وقتی از دنیا کنار می‌کشی دنیا هم به همان اندازه از تو کنار می‌کشد.
Hana
ناشناس بودن تضمینی برای راستگویی‌ست (به قول اسکار وایلد، «یک نقاب به دست هر کسی بده و حقیقت را بشنو.»
Hana
تنها کاری که ازم برمی‌آمد این بود که مشت گره‌کرده‌ام را تکان بدهم و به این حقیقت فکر کنم که میل آدم‌ها به بردگی قابل باور نیست.
Mohammad Developer
مردم می‌گن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی می‌مونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر موجودی هست که دیوانه‌وار در حال تکامله و به شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر می‌کنه.
Hana
هر کسی که می‌گوید زندگی‌ست که آدم‌ها را تبدیل به هیولا می‌کند، باید به طبیعت خام بچه‌ها یک نگاهی بیندازد، یک مشت توله‌سگ که هنوز سهم‌شان را از شکست و پشیمانی و نکبت و خیانت نگرفته‌اند ولی باز هم مثل سگ‌های درنده رفتار می‌کنند.
Hana
فقط پول‌دارها می‌توانند تا این حد بی‌صدا باشند، سکوت به خاطر قطر در است و هر چه‌قدر بیشتر پول داشته باشی درِ خانه‌ات چاق‌تر است. راه‌وروش دنیا چنین است. فقرا لاغرتر و پول‌دارها چاق‌تر می‌شوند.
عمران رئیسی
وقتی بچه هستی برای این‌که پیرو جمع نباشی با این جمله به تو حمله می‌کنند «اگه همه از بالای پل بپرند پایین، تو هم باید بپری؟» ولی وقتی بزرگ می‌شوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب می‌آید و مردم می‌گویند «هی. همه دارن از روی پل می‌پرن پایین، تو چرا نمی‌پری؟»
Mahdie

حجم

۶۷۰٫۵ کیلوبایت

حجم

۶۷۰٫۵ کیلوبایت

قیمت:
۱۴۷,۰۰۰
۷۳,۵۰۰
۵۰%
تومان