بریدههایی از کتاب جزء از کل
۳٫۸
(۹۱۹)
یک سطل آب از خانه برداشتم و بردمش ته باغ و ریختم توی یک چالهٔ کمعمق. فکر کردم درست است که نمیتوانم زندگی کسانی را که برایم عزیزند بهتر کنم ولی گِل که میتوانم درست کنم. آب و خاک مخلوط شدند و غلظت گل به میزان کافی رسید. پایم را درش فرو بردم. سرد و لزج بود. پشت گردنم تیر کشید. با صدای بلند از مادرم به خاطر آشنا کردنم با شکوه گِل تشکر کردم. خیلی کم پیش میآید کسی به آدم پیشنهادی عملی و بهدردبخور بدهد. معمولاً میگویند «نگران نباش.» یا «همهچیز درست میشه.» که نهتنها غیرکاربردی بلکه به شکل وحشتناکی زجرآور هستند، جوری که باید صبر کنی تا کسی که این حرف را به تو زده بیماری لاعلاجی بگیرد تا بتوانی با لذت تمام جملهٔ خودش را به خودش تحویل بدهی.
سهیلا رحیمی
تفاوتهای بین ثروتمندان و فقرا اهمیتی ندارند، این شکاف بین سالم و بیمار است که رخنهناپذیر است
fateme
«خندهداره که باید برای دکتر و وکیل شدن آموزش ببینین ولی برای پدر و مادر شدن، نه. هر هالویی میتونه پدر و مادر بشه، حتا لازم نیست تو یه سمینار یهروزه شرکت کنه. تو سایمون، تو هم اگه بخوای میتونی فردا بابا بشی.»
Mahsah23
حتا جنجالبرانگیزترین پیشنهادم هم مورد قبول قرار گرفت: پرورش کودکان با یک باور بنیادگرایانهٔ دینی و منجمد کردن ذهن کودک در دورانی که از همیشه آسیبپذیرتر است جرمی شبیه سوءاستفادهٔ جنسی محسوب میشد.
هرمس
یک بچه! یک بچهٔ لعنتی! یک دوپای مغزنخودی شکلنیافتهٔ پوشککثیفکن! یک کوتولهٔ ترسناک بیدندان! تجسد نفس! افعی طالب نیاز! یک پستاندار کچل زرزرو!
زندگیام تمام شد.
هرمس
اگر بدون فکر کردن از باور عامهٔ مردم پیروی کنی، مرگی ناگهانی و هولناک در انتظارت است.
meraj.dolat
از نردبون خائن حذر کنین! این بهترین نصیحتیه که میتونم بکنم. کاش وقتی سن شما بودم یکی همینا رو به من گفته بود. اون وقت اینجا نبودم. کاش میدونستم این نردبون آخرسر من رو گیر میندازه. این نردبون به جای پله تیغ داره!
آریایی
بدترین چیزِ آتئیست بودن این است که براساس اعتقاداتِ نداشتهام میدانم تمام این بیپدرها هیچ عقوبتی در دنیای دیگر نخواهند دید ــ تمامشان قسر در خواهند رفت. این خیلی ناراحتکننده است؛ هر چه را بکاری درو نمیکنی، هر چه بکاری همان جا که کاشتهای باقی میماند.
محمد حسن
از سراشیبی تپه رفتم پایین و منظرهٔ کامل شهرمان پیش چشمم آمد. شهر خوب. شهر خوب کوچک.
خاک بر سرت شهر خوب کوچک.
امیدوارم بسوزی.
محمد حسن
مادر مرد. پدر مرد. برادر مرد. هری مرد. کارولین رفت. لایونل رفت. شهر رفت. قول هم رفت؛ پیوند مقدس بالاخره گسست.
آزاد.
شنیدم مردی روی جزغالههای خانهاش کباب درست کرده. خبرنگارها دورش جمع شدند. بهنظرشان خندهدار آمده بود. بهنظر من هم خندهدار آمد.
کژال♡
بابا چکشکاریاش را تمام کرد و میلپرده را گذاشت و یک پردهٔ بژ کشید جلو آینه.
«برای چی آدم موقع مسواک زدن باید خودشو نگاه کنه؟ مگه نمیدونه دندوناش کجان؟»
hesam droodgar
یادم آمد چهطور اورول آینده را به شکل چکمهای که صورت انسان را تا ابد لگد میکند توصیف کرده، و من فکر کردم پیرامونم پر از چکمه است، آدمهایی چنان هولناک که تمام نژاد بشر باید به خاطر اینکه جلو وجودشان را نگرفتهاند مجازات شوند.
Raya
از ورق سفید خوشم میآید، من را در رودربایستی پر کردنش میگذارد.
zeinab
ثمر حقیقی مدیتیشن آرامش درونی نیست، عشق است. وقتی زندگی را برای اولینبار به شکل یک کُل میبینی و عشقی واقعی نسبت به این کُلیت پیدا میکنی، آرامش درونی بهنظر هدفی کوچک و حقیر میآید.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
هیچوقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثهای فجیع حس بویاییاش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسانها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آیندهمان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش.
نرگس :)
«همهٔ ما در منجلابایم ولی برخی از ما چشم به ستارگان دارند.» و «به دنیا از منظر ابدیت نگاه کنید.»
علی رستمی
هراکلیتوس گفته سرشت هر انسان سرنوشتشه؟ این حرف درست نیست. سرنوشت هر آدمی بدنشه.»
Astronaut
مردم میگن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی میمونه و نه شخصیت،
AS4438
بههرحال خاطره شاید تنها چیز روی زمین باشد که ما میتوانیم آن را به نفع خودمان دستکاری کنیم،
az_kh
همان لحظه متوجه شدم تفکر دربارهٔ معنای یک عمل در میانهٔ عمل کار درستی نیست.
Morteza
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
قیمت:
۱۴۷,۰۰۰
۷۳,۵۰۰۵۰%
تومان