بریدههایی از کتاب جزء از کل
۳٫۸
(۸۴۱)
درمورد درد و رنج ــ او فکر میکرد میتوانید تمامشان را تحمل کنید. تنها چیز غیرقابل تحمل ترس از درد و رنج است.
Astronaut
درمورد خدا ــ او فکر میکرد اگر در خانهای زندگی میکنی، دوست داری نام معمارش را بدانی.
Astronaut
او فکر میکرد شور مردم برای زندگی نیست، برای شیوهٔ زندگی است.
Astronaut
او فکر میکرد آدمهایی که کتاب نمیخوانند نمیدانند تعداد زیادی از نوابغ مرحوم منتظرشان نشستهاند.
Astronaut
ضعف کردم. ناامید کردن خودم کم بود یک نفر دیگر را هم از خودم ناامید کردم. حس خوشایندی نداشت. برای همین است که هیچوقت نباید تلفن جواب داد یا در را روی کسی باز کرد. اینجوری مجبور نمیشوی به کسی نه بگویی.
Astronaut
فکر کردم فرقی نمیکند آدمی مشهور باشی یا جنایتکاری تحت تعقیب، توجه زیاد آدم را پارانوئید میکند.
Astronaut
روی مبل نشستم و چشمانم را بستم و خودم را تصور کردم. هیچچیز را بهوضوح نمیدیدم. عالی! باید همینطور باشد! من تصویری مات هستم که مدام در تلاش برای رسیدن به وضوح است و وقتی فقط یک لحظه خودم را بهوضوح میبینم، پیکری هستم در پسزمینهٔ خودم، پرزدار مثل کرک هلو.
Astronaut
تازه اگر هم فرایند تبدیل شدن به پدرم را از سر میگذراندم، تنها بخشی از من بود که تبدیل میشد، نه تمام وجودم، شاید یکچهارمم به او بدل میشد. یکچهارم دیگر به مادرم، یکهشتم به تری یا این چهره یا تمام منهایی که هنوز ملاقاتشان نکردهام.
Astronaut
گواهینامهام را درآوردم و به او دادم. نگهبان بررسیاش کرد و سعی کرد عکس روی کارت را با صورتی که به سرم الصاق شده بود تطبیق بدهد. خیلی بههم شباهت نداشتند ولی بد به دلش راه نداد.
Astronaut
یخواستند دهانم را ببندم. از نزدیک دیده بودم در اردوگاه چه رفتاری با فراریها میکنند و دولت نمیخواست دربارهٔ بدرفتاری سازمانیافته با مردان، زنان و کودکان حرف بزنم و برای همین سکوتم را با رفع اتهام از من خریدند. من همراهیشان کردم.
Astronaut
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
حجم
۶۷۰٫۵ کیلوبایت
قیمت:
۱۴۷,۰۰۰
۷۳,۵۰۰۵۰%
تومان