بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان | صفحه ۱۳ | طاقچه
کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان اثر بهروز بوچانی

بریده‌هایی از کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۲از ۱۶۰ رأی
۳٫۲
(۱۶۰)
شجاعت پیوند عمیق‌تری با ناامیدی دارد. انسان هر چه‌قدر ناامیدتر باشد، بیش‌تر قدرت انجام دادن کارهای خطرناک را دارد.
هلیا طارمی
اندیشه‌ها زمانی واقعاً اندیشه‌اند که در ما درونی شده باشند و صرفاً نمی‌شود بی‌دغدغه در گوشه‌ای و در کنجی خلوت نشست و به مفهوم بزرگی مثل مرگ یا زندگی اندیشید.
هلیا طارمی
شاید آدم ترسویی بودم و همین ترس بود که اندیشه‌هایم را سوق می‌داد به سوی تکریم صلح و ارزش قلم و مبارزهٔ فرهنگی.
هلیا طارمی
حضور مرگ و حرکت در دهلیزهای اسرارآمیزش ترس را می‌کُشد و شیرین‌ترین لحظات را رقم می‌زند. با لبخند زندگی، مرگ ترسناک‌تر و پُرهیبت‌تر می‌شود. مرگ و زندگی دو روی یک سکه‌اند، مرگ از دل زندگی می‌آید و شیرین‌ترین بخش آن است. حالا که مرگ دور شده بود، ترس از آن هم بیش‌تر شده بود، پُرهیبت‌تر و ترسناک‌تر.
هلیا طارمی
همیشه در این لحظات چیزی شبیه به نیرویی ماورایی درون آدم بیدار می‌شود و همهٔ واقعیت‌های مرگ را نادیده می‌گیرد. نه، قرار نیست من به همین راحتی تسلیمِ مرگ شوم. مرگ من در آینده‌ای دور رقم خواهد خورد، آن هم نه با غرق شدن یا چیزی مثل آن؛ در شرایطی خاص و در زمانی که اراده‌ای در کار باشد. در مرگِ من حتماً باید اراده‌ای باشد؛ اراده‌ای که از درونم و روحم شکل می‌گیرد. گویی مرگ آدم هم دست خودش است.
هلیا طارمی
انگار مرگِ من باید اتفاقی متفاوت باشد و در مکان آرام‌تری نازل شود؛
هلیا طارمی
تنهایی خود فلسفه است و تاریخ است، درست همچون زندگی که ساکت است و سرزنده و شکوهمند. شاید زندگی‌ترین زندگی تنهایی است و زندگی چه‌قدر تلخ است، زندگی چه‌قدر شکوهمند است، و زندگی چه‌قدر ترسناک است.
بابک مبرز حقیقی
انتظار کشیدن همواره رنج‌آور است و یک شکنجهٔ آشکار با ابزار زمان در دل زمان
tara
زندانیان تا حدودی بپذیرند که انسان‌هایی پست و خوارند
MohammadAA2000
گمان می‌کنم به‌خوبی این را فهمیده بودم که تنها کسانی از این رنجِ زندان به‌سلامت عبور می‌کنند که چیزی خلق کنند، زمزمه کنند، و چشم‌اندازی امیدوارکننده در آن‌سوی حصارها و اتاق‌های لانه‌زنبوری ترسیم کنند.
MohammadAA2000
در آن لحظات همه‌چیز پوچِ پوچ بود. در ناخودآگاه و در اعماق وجود و ذهنم و هر آن‌چه مرا شکل داده بود، در پی نیرو یا رگه‌ای از خداباوری یا نوعی نیروی ماورایی می‌گشتم. اما هیچ‌چیز دستم را نگرفت.
MohammadAA2000
زن‌ها با مرگ شجاعانه‌تر از مردها می‌جنگیدند.
MohammadAA2000
همه باید ساکت می‌بودند. ماشین ایستاد. سکوت... سکوت... حتی آن پسرِ تخم‌سگِ پُرسروصدا هم فهمیده بود که باید ساکت باشد.
imohmd79
مرد سعی داشت به زنش بفهماند که کنار اوست و اجازه نمی‌دهد حضورش را یک لحظه از خاطر ببرد. در تمام طول مسیر فکروذکرِ مرد همین بود؛ خواه این را با نوازشِ محکم شانه‌های زن نشان می‌داد، خواه با بغل کردنش هنگام بالاوپایین رفتن‌های کامیونِ عصبانی. اما زن تمام هم‌وغمش بچهٔ کوچک‌شان بود. رابطه‌ای غریزی و پُر از شکوهِ طبیعت و عشق در آن کُنج برقرار بود.
imohmd79
ماهیت مرگ یک چیز است: نیستی‌ونابودی در لحظه‌ای شگفت‌انگیز.
m-a
شجاعت پیوند عمیقی با حماقت دارد.
m-a
شجاعت پیوند عمیق‌تری با ناامیدی دارد. انسان هر چه‌قدر ناامیدتر باشد، بیش‌تر قدرت انجام دادن کارهای خطرناک را دارد.
m-a
دیگر خبری از آن غرور ساختگی نبود و سرم کاملاً پایین افتاده بود. یک آدمِ خُردشده، کسی که بی‌اندازه تحقیر و بی‌ارزش شده بود. کسی که تمام آن آدم‌ها به او در دل‌های‌شان خندیده بودند؛ شاید هم به حالش گریسته بودند.
مائده
این را هم می‌دانم که شجاعت پیوند عمیق‌تری با ناامیدی دارد. انسان هر چه‌قدر ناامیدتر باشد، بیش‌تر قدرت انجام دادن کارهای خطرناک را دارد.
m.yoosef
شجاعت پیوند عمیقی با حماقت دارد. جنگ با موج‌ها و ادامهٔ سفر بدون داشتن نشانه‌هایی از حماقت ممکن نبود. چندبار فرصت پیش آمده بود که تسلیم و منصرف شوم، اما هربار به کمک رگه‌های حماقتِ درونم به پیش می‌رفتم. درکِ خطر خودش عامل بزرگی است برای خطر نکردن، و من مجبور بودم به حماقتم میدان بدهم تا به خطر فکر نکنم.
m.yoosef

حجم

۲۶۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۶۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان