بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درمان شوپنهاور | صفحه ۳۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درمان شوپنهاور

بریده‌هایی از کتاب درمان شوپنهاور

۴٫۱
(۳۱۵)
زندگی شاد، غیرممکن است؛ بهترین کار، این است که انسان بتواند زندگی قهرمانانه داشته باشد.
کاربر ۵۴۱۱۴۶۲
تنها راه حفظ برتری در روابط انسانی، حفظ استقلال فردی است. بی‌اعتنایی موجب کسب احترام است. اگر واقعا کسی را والامرتبه به حساب می‌آوریم، باید این ویژگی را همچون اتهام جنایت، از او پنهان داریم. بهتر است اجازه دهیم مردم همان باشند که هستند، نه اینکه آنها را به گونه‌ای در نظر بگیریم که نیستند. هرگز نباید خشم و نفرت را جز در کردار، آشکار کرد. حیوانات خونسرد، زهر دارند. می‌توان مردم را با برخورد مؤدبانه و دوستانه، مطیع کرد. رفتار مؤدبانه، با طبیعت انسان، همان نسبت گرما با موم را دارد.
زهرا موحد
آنچه را دشمن نباید بداند، به دوست نگویید. همه روابط شخصی را رمز و رازی پنهان برای خود نگه‌دارید و با سایر افراد حتی دوستان صمیمی در میان نگذارید. هر موضوع بی‌اهمیتی که راجع به ما بدانند، با تغییر شرایط، تبدیل به نقطه ضعف ما می‌شود. عدم پذیرش احساساتی همچون عشق و نفرت، نیمی از خرد جهان به حساب می‌آید. نیم دیگر خرد، حرف نزدن و باور نکردن است. مادر سلامت و امنیت، بی‌اعتمادی است. ضرب‌المثلی فرانسوی نیز، این باور را تأیید می‌کند. فراموش کردن ویژگیهای بد انسان، همچون دور انداختن پولی به زحمت به دست آمده است. باید خود را از صمیمیت و دوستی ابلهانه، دور نگه‌داریم.
زهرا موحد
آرتور نظرات زیادی راجع به تفاوت افراد نابغه با افراد مستعد ابراز می‌کرد. علاوه بر اینکه فرد مستعد را همچون تیراندازی می‌دانست که هدفی را می‌زند که سایر افراد نمی‌توانند آن را بزنند، ولی نابغه را تیراندازی می‌دانست که هدفی را می‌زند که سایر افراد نمی‌توانند آن را ببینند، می‌گفت افراد مستعد، نیازهای زمان خود را می‌شناسند و برآورده می‌سازند، ولی کار آنها خیلی زود محو می‌شود، زیرا نسل بعدی، آن را نمی‌بیند، ولی نابغه همچون ستاره‌ای دنباله‌دار، مسیر زمانه را روشن نگه‌می‌دارد و چون نمی‌تواند همراه روند منظم و فرهنگ و آداب و رسوم جامعه پیش برود، آثار خود را بسیار جلوتر پرتاب می‌کند.
زهرا موحد
به باور شوپنهاور، انسانی که نیروی درونی و فضیلت متعارف داشته باشد، نیازی به حمایت سایر افراد، از هر نوع، ندارد و فردی خودکفا به حساب می‌آید. این باور، همراه اعتقاد خدشه‌ناپذیر او به نبوغ خویشتن، یک عمر دوری از صمیمیت را به خوبی توجیه می‌کند. آرتور همواره می‌گفت جایگاه او در والاترین مقام انسانی، مانع هدر دادن استعدادها در آمیزشهای پوچ اجتماعی می‌شود و در عوض، می‌تواند آنها را در خدمت انسانیت به کار گیرد. در جایی نوشته است: «هوشمندی من، متعلق به خودم نیست، بلکه به جهان تعلق دارد. »
زهرا موحد
مجذوب یکی از عبارات اپیکور شد. «اگر به فلسفه علاقه‌ای صمیمانه دارید، از همان ابتدا برای مورد تمسخرواقع شدن و مشاهده پوزخند سایر افراد، آماده باشید. همواره به ذهن بسپارید که در صورت استقامت و تداوم در مطالعه فلسفه، مورد تحسین همان افراد قرار خواهید گرفت. از یاد نبرید که اگر برای خوشآیند سایر افراد، از تمرکز بیرون آیید، نظام زندگی شما، به نابودی خواهد گرایید. »
زهرا موحد
اگر نخواهیم آلت دست هر فرد پست؛ و مورد استهزای هر فرد تهی‌مغزی باشیم، نخستین اصل، رعایت احتیاط و غیرقابل دسترس بودن است.
زهرا موحد
. و روزی نیست که روابطی ارزشمند را نابود نکند. این پدیده، در واقع وجدان افرادی را که آبرو و شرف دارند، می‌رباید. »
زهرا موحد
«این نیرو، قویترین و پایدارترین انگیزه و هدف نهایی همه تلاشهای انسان است. جدیترین دغدغه را به تعویق می‌اندازد و برترین ذهن بشر را سرگشته می‌سازد». «نیروی جنسی به منظور ایجاد مزاحمت از طریق ابتذالات و زخارف موجود در خود، و ایجاد اختلال در گفتگوی افراد سیاسی و در پژوهشهای افراد دانشمند، همواره در انتظار فرصت است... »
زهرا موحد
شباهتهایی در نظرات شما و شوپنهاور راجع به اعتقادات مذهبی می‌بینم. او باور داشت که رهبران کلیسا، از نیاز ابدی انسان به امور ماوراءالطبیعه، سوءاستفاده و با او همچون کودک رفتار کرده‌اند. آنها حاضر نیستند اعتراف کنند که واقعیت خود را در ردای تمثیل پیچیده‌اند و همواره با نیرنگ به زندگی ادامه می‌دهند.
زهرا موحد
بودا در دوران جوانی، در قصر پدرش، دور از سایر مردم می‌زیست. هنگامی که برای نخستین بار از قصر پدر گام به بیرون نهاد، سه وحشت اساسی زندگی را شناخت: انسان بیمار؛ پیرمرد ناتوان؛ و جسد. اکتشاف ماهیت فاجعه‌آمیز و هراس‌آور هستی، موجب شد که بودا، دنیا را ترک کند و به دنبال رهایی از رنج عمومی برود.
کاربر ۳۳۸۲۷۱۱
«هرکس می‌خواهد همه چیز بشود، نمی‌تواند هیچ چیز باشد. »
کاربر ۳۳۸۲۷۱۱
اگر رازی را نهفته نگه‌دارم، زندانی من می‌شود؛ اگر افشا کنم، من زندانی آن می‌شوم. آرامش، میوه درخت سکوت است.
زهرا موحد
موضوع مهم این است که سه انقلاب عمده فکری، انگاره محوریت انسان را مورد تهدید قرار می‌دهد. نخست اینکه کوپرنیک اثبات کرد زمین، مرکزی که همه اجرام، دور آن می‌گردند، نیست. دوم اینکه داروین اطلاع داد انسان کانون زنجیره حیات نیست، بلکه همچون سایر موجودات، حاصل تکامل شکلهای دیگر حیات است. سوم اینکه فروید نشان داد انسان، ارباب خانه خود نیست و بیشتر رفتارهای او تابع نیروهای خارج از آگاهی است. بدون تردید شوپنهاور در این انقلاب فکری، نقشی مشابه فروید دارد، ولی هرگز به تأثیر او اشاره نمی‌شود. آرتور شوپنهاور چندین سال پیش از تولد فروید، این فرضیه را مطرح ساخت که نیروهای زیست‌شناسانه زیادی بر انسان حکومت می‌کند، ولی او با خودفریبی، تصور می‌کند فعالیتهای خود را آگاهانه برمی‌گزیند.
زهرا موحد
شوپنهاور باور دارد که هیچ عقل و منطقی در این پدیده راه نمی‌یابد. اغلب اوقات، انسان عاشق کسی می‌شود که منطق، اجتناب از او را توصیه می‌کند، ولی ندای عقل، همواره در برابر نیروی شهوات، فاقد توانایی کافی است. او از قول ترنس، چنین می‌نویسد: «... آنچه با منطق به دست نیاید، به فرمان منطق عمل نمی‌کند. »
زهرا موحد
بارها تأکید می‌ورزد که هیچ مقاومتی در برابر نیروی جنسی وجود ندارد: «... زیرا انسان تحت تأثیر پدیده‌ای مشابه غریزه حاکم بر حشرات است، در نتیجه اهداف را بدون اراده و برخلاف استدلالهای منطقی خویش، دنبال می‌کند، و هرگز نمی‌تواند از چنگال این پدیده، رهایی یابد. »
زهرا موحد
شوپنهاور اصول مربوط به انتخاب همسر را با جزئیات بسیار، توضیح می‌دهد: «هرکس، عاشق آنچه می‌شود که خود فاقد آن است. » بارها تأکید می‌ورزد که انتخاب، از پیش و با دست نبوغ‌آسای انسان انجام می‌شود: «انسان توسط روح زیست‌شناسانه به تسخیر درآمده، تحت سلطه آن قرار گرفته، و از خویشتن جدا شده است، زیرا هرگز به دنبال علایق خود نمی‌رود، بلکه به دنبال خواسته‌های فرد سومی می‌رود که در آینده به دنیا می‌آید. »
زهرا موحد
چرا این همه هیاهو؟ چرا این همه اصرار، تشویش و تلاش؟ هر انسانی در پی یافتن محبوب است. چرا بایدچنین بازی مبتذلی، دارای چنین نقش مهمی شود؟ چرا باید اضطراب و آشفتگی را به زندگی انسان بیاورد؟ پاسخ آرتور به پرسش خود، پیش‌بینی رویدادهایی است که یکصد و پنجاه سال بعد، در روانشناسی و روانکاوی تکاملی، شکل گرفت. او می‌گوید: «... آنچه ما را هدایت می‌کند، نه نیاز، که نیازگونه انسان است. پایان واقعی هر ماجرای عاشقانه، هرچند دو طرف از آن غافل شده‌اند، جز به دنیا آوردن طفل نیست. بنابراین بشر در اینجا، تنها توسط غریزه هدایت می‌شود، در حالی که تصور می‌کند در پی دستیابی به اوج لذت است... »
زهرا موحد
این هم نوشته او، در مورد مراسم مذهبی یهودی: «... دو پسربچه که کنار من ایستاده بودند، موجب از دست دادن خونسردی من شدند، زیرا پیوسته صدا را در گلو می‌غلتاندند و با دهانهای گشوده و سرهای همواره جنبان، حالتی داشتند که گویی بر سرم فریاد می‌زنند... »
زهرا موحد
توصیفهای سرزنش‌بار و نفرت‌بار در سفرنامه‌های او فراوان است. راجع به یکی از مراسمی که شاهد برگزاری آن بود، چنین نوشت: «... آواهای گوشخراش افراد حاضر، موجب ناراحتی حس شنوایی من شد و کسی که همواره دهانی باز و صدایی همچون گوسفند داشت، مرا به خنده وادار ساخت... »
زهرا موحد

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰
۳۰%
تومان