بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درمان شوپنهاور | صفحه ۷۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درمان شوپنهاور

بریده‌هایی از کتاب درمان شوپنهاور

۴٫۱
(۳۱۵)
زیستن در ناامیدی به بهانه فانی بودن زندگی، یا به بهانه اینکه هدف درونی والاتری وجود ندارد، ناسپاسی ناشی از بی‌خردی است
نرجو
به راستی روان‌درمانگری را دوست داشت. عاشق یاری رساندن به مردم برای زنده کردن احساسات و عواطف آنها بود.
kimiaaa.sd
پس از درک ماهیت واقعی و خطرناک بیماری، ملانوم را گیاهی سیری‌ناپذیر یافت که پیچکهای سیاه خود را تا ژرفای زیاد، در گوشت او فرو می‌کند. از اینکه می‌دید دیگر اشرف مخلوقات نیست، به شدت سرخورده شد.
محمدرضا
با هر نفسی که برمی‌آوریم، مرگ را که پیوسته در پی ضربه زدن به انسان است، به عقب می‌رانیم
saeed_vadi
سرها را خم کنیم، در برابر قوانین و رمز و رازهای ظریف طبیعت، کلاه از سر برداریم، و سپس به دنبال زندگی کردن برویم.
علی ناصری مقدم
مگر انسان غیر از لحظات شگفت‌انگیز و مقدس میان بودن و خودآگاهی، چه دارد؟ تنها موهبت گرانبهای هستی، مقدس و شایسته احترام است. زیستن در ناامیدی به بهانه فانی بودن زندگی، یا به بهانه اینکه هدف درونی والاتری وجود ندارد، ناسپاسی ناشی از بی‌خردی است.
علی ناصری مقدم
این مردم‌گریز بزرگ، در قطعه‌ای بی‌نظیر، نظری دلپذیر و ملایم نیز راجع به همتایان دوپا دارد: «... هنگام مخاطب قرار دادن مردی دیگر، تنها جایگزین مناسب برای آقا، مرد، ارباب، و غیره، واژه همرنج من است. شاید عجیب به نظر برسد، ولی با واقعیت وفق می‌دهد، و درک بسیار درستی از فرد دیگر در خود دارد، و به ما یادآوری می‌کند که مدارا، شکیبایی، گذشت و عشق به همسایه، همچنین نیازمندی همگانی و احساس دین به یکدیگر، از ضروریات است. » عباراتی از شوپنهاور، اندیشه‌ای را بر عبارت فوق می‌افزاید که می‌توانست مقدمه‌ای بر درسنامه امروزی روان‌درمانی به حساب آید: «در مقابل همه بی‌خردیها، کاستیها و پلیدیهای انسانی، باید گذشت نشان دهیم و به یاد داشته باشیم که آنچه می‌بینیم، در واقع همان بی‌خردیها، کاستیها و پلیدیهای خود ما محسوب می‌شود، زیرا این کاستیها در ذات انسان وجود دارد و ما نیز به آن تعلق، و آن را در درون خویش، نهفته داریم. نباید از سایر افراد، تنها به دلیل دارا بودن چنین پلیدیهایی، به این بهانه آزرده شویم که هنوز در ما پدیدار نشده‌اند. »
zbabaxni
عبارتی از نابوکف با مفهوم توصیف زندگی به عنوان جرقه‌ای میان دو گودال ظلماتی همسان بود: ظلمات پیش از تولد و ظلمات پس از مرگ. عجیب اینکه ما برای دومی این همه نگرانی داریم، ولی برای اولی اهمیتی قائل نمی‌شویم.
پرنون
موضوع مهم این است که سه انقلاب عمده فکری، انگاره محوریت انسان را مورد تهدید قرار می‌دهد. نخست اینکه کوپرنیک اثبات کرد زمین، مرکزی که همه اجرام، دور آن می‌گردند، نیست. دوم اینکه داروین اطلاع داد انسان کانون زنجیره حیات نیست، بلکه همچون سایر موجودات، حاصل تکامل شکلهای دیگر حیات است. سوم اینکه فروید نشان داد انسان، ارباب خانه خود نیست و بیشتر رفتارهای او تابع نیروهای خارج از آگاهی است. بدون تردید شوپنهاور در این انقلاب فکری، نقشی مشابه فروید دارد، ولی هرگز به تأثیر او اشاره نمی‌شود. آرتور شوپنهاور چندین سال پیش از تولد فروید، این فرضیه را مطرح ساخت که نیروهای زیست‌شناسانه زیادی بر انسان حکومت می‌کند، ولی او با خودفریبی، تصور می‌کند فعالیتهای خود را آگاهانه برمی‌گزیند.
پرنون
می‌دانم چه احساسی داری. من هم هرگاه مورد انتقاد قرار می‌گیرم، چنین واکنشهای ناخودآگاهانه‌ای دارم. البته یاد گرفته‌ام در این موارد چه باید بکنم. چاره در این است که انتقاد را هدیه فرض کرد. در عین حال، باید مطمئن شوی که این انتقاد، درست و سازنده بوده. همیشه انتقاد را با برداشت شخصی از خودم، مقایسه می‌کنم و اگر حتی پنج درصد شباهت میان آنها ببینم، می‌پذیرم. همچنین می‌کوشم به یاد بیاورم که آیا افراد دیگری نیز چنین انتقادهایی از من کرده‌اند، یا نه. غیر از این، به سایر افراد مراجعه می‌کنم و از آنها در این باره نظر می‌خواهم تا مطمئن شوم آیا کسی توانسته نقاط کور شخصیت مرا ببیند، یا نه. آیا می‌توانی موضوعاتی را که مطرح کردم، مورد آزمایش قرار بدهی؟ ربه‌کا دس
پرنون
از نظر جولیوس، کار درمان، دارای دو مرحله بود: نخست تعامل که اغلب همراه هیجان است، و دوم، درک آن تعامل. زنجیره متناوب انگیزش هیجان، و سپس درک آن، مسیر پیشرفت درمان محسوب می‌شود. برای وارد ساختن اعضای گروه به مرحله دوم، گفت: ــ خوب، به عقب بازمی‌گردیم و نگاهی فاقد احساسات و طرفداری، به آنچه شکل گرفت، می‌اندازیم.
پرنون
می‌خواست موضوع مربوط به یکی از بیماران را در جایی مطرح کند که مورد بررسی قرار گیرد و تمرکز آن، جز بر زمان حال و مکان حاضر نباشد، زیرا زیرا بررسی مسایل در زمان حال می‌توانست پیآمدی بسیار پرثمر و ـ در مقایسه با طرح رویدادهای گذشته، یا زندگی بیرونی بیمار ـ بهتر داشته باشد.
پرنون
پرسش درستی است، ولی برای تمرکز افکار، به زمان زیادی نیاز دارم. فکر می‌کردم بانی و ربه‌کا، دردی مشترک دارند. بانی، نامحبوب بودن، و ربه‌کا، محبوب نبودن را تحمل نمی‌کند. هر دو اسیر هوسی شده‌اند که به دیگران مربوط می‌شود. به عبارت دیگر، خوشبختی برای آنها، در دستها و سرهای افراد دیگر است. برای این دو، باید یک درمان را تجویز کرد. دارایی درونی انسان، هرچه بیشتر باشد، از سایر افراد، کمتر می‌خواهد.
پرنون

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۷۵
۷۶
صفحه بعد