بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درمان شوپنهاور | صفحه ۳۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درمان شوپنهاور

بریده‌هایی از کتاب درمان شوپنهاور

۴٫۱
(۳۱۵)
البته ذهن شوپنهاور، تنها به کشش ارتفاع بسنده نمی‌کرد. فشارهایی از پایین نیز وجود داشت. آرتور جوان، دارای دو ویژگی آشکار دیگر نیز بود: مردم‌گریزی ژرف و بدبینی سرسختانه. هرچند ارتفاعات، مناظر دوردست، و چشم‌انداز ابدی یا کیهانی، هر سه موجب وسوسه آرتور می‌شدند، ولی شواهد بیشتری، نشان می‌دادند که آرتور از نزدیک شدن به سایر افراد، می‌گریزد. روزی پس از مشاهده طلوع خورشید، پایین آمدن از قله، و بازگشت به جهان انسانی، در کلبه‌ای چوپانی در دامنه کوه، چنین نوشت: «... وارد اتاق مستخدمان میگسار شدیم. زیاد تحمل‌ناپذیر نبود. گرمای حیوانی آنها، جای حرارت خورشید درخشان را گرفت... »
زهرا موحد
«... فلسفه، جاده‌ای در ارتفاعات کوهستان و دورافتاده است که هرچه انسان در آن بالاتر می‌رود، جاده را متروکتر می‌یابد. هرکس در این جاده گام می‌گذارد، هرگز نباید هراسی به دل راه دهد، بلکه باید همه احساسات را پشت سر نهد و با شجاعت در برف زمستان، راه بگشاید. در آن صورت، خیلی زود، دنیا را زیر پای خویش می‌بیند. لکه‌های ناهموار جهان، همتراز می‌شود و دیگر هیچ صدای گوشخراشی شنیده نمی‌شود. از آنجا گردی دنیا را آشکارا خواهد دید. همواره در هوای پاک و سرد کوهستان می‌ماند و هنگامی که همگان در شب مرده گرفتار مانده‌اند، او به خورشید می‌نگرد... »
زهرا موحد
نشانه‌هایی از شوپنهاور بزرگسال را در این نوشته‌ها، می‌توان دید. چشم‌انداز ابدی یا کیهانی را چنان در درون خویش جای می‌دهد که چندین سال بعد، به عنوان فیلسوفی باتجربه معرفی می‌شود که گویی دنیا را از مسافتی دور، نه تنها از نظر فیزیکی و عقلانی، بلکه از نظر زمانی، می‌بیند. در جوانی، به گونه‌ای شهودی موفق به درک مفاهیم چشم‌انداز ابدیت اسپینوزا شد و دنیا و رویدادهای آن را از همین چشم‌انداز ابدیت، مشاهده کرد. آرتور این‌گونه نتیجه گرفت که بهترین روش درک وضعیت انسانی در صورتی امکان دارد که خود، نه بخشی، که جدا از آن باشد. در نوجوانی پیش‌بینی کرد آینده‌ای سرشار از تنهایی افتخارآمیز خواهد داشت.
زهرا موحد
شوپنهاور فیلسوفی باتجربه به حساب می‌آمد که به توانایی خود در مشاهده از چشم‌اندازی واقع‌بینانه، یا به قول خودش، مشاهده دنیا از سردیگر تلسکوپ، می‌بالید. علاقه شدید او به نگریستن از بالا، در نوشته‌های مربوط به کوهنوردی، آشکار است. در شانزده سالگی نوشت: «فهمیده‌ام که مشاهده منظره‌ای دوردست از فراز کوهی بلند، موجب گستردگی اندیشه می‌شود. همه مناظر کوچک، از بین می‌روند و تنها آنچه بزرگ است، شکل واقعی خود را حفظ می‌کند.
زهرا موحد
ویژگی آرتور، اجازه نمی‌داد واکنشهای محبت‌آمیز، سخاوتمندانه، و شاد انگیخته شوند و به جای آن تقریبا همگان، در برابر او حالتی انتقادی و دفاعی داشتند.
زهرا موحد
شادمانی و خوشی جوانی انسان، بخشی به دلیل آن است که در حال بالا رفتن از تپه زندگی، مرگ را که در سوی دیگر دامنه آن حضور دارد، نمی‌بیند.
زهرا موحد
شوپنهاور می‌گوید زیبایی، یعنی نامه سرگشاده‌ای حاوی توصیه که قلب را وادار به لطف به کسی می‌کند که آن را همراه دارد.
زهرا موحد
به قول شوپنهاور، همه ما افرادی رنجور به حساب می‌آییم و در تمام مدت عمرمان، نیازمند مدارا و دریافت عشق از یکدیگر، هستیم.
زهرا موحد
ــ افلاطون نتیجه گرفته که عشق، درون فردی می‌شکفد که عاشق است، نه درون فردی که عاشق او می‌شوند.
زهرا موحد
دارایی درونی انسان، هرچه بیشتر باشد، از سایر افراد، کمتر می‌خواهد.
زهرا موحد
اگر شکسپیر به تمرین ویپاسانا همت می‌گماشت، آیا شاه‌لیر یا هملت زاده می‌شد؟ آیا این شاهکارهای ادبیات غرب، پدید می‌آمد؟ شعری از چپمن را به یاد آورد: «... قلم، به خلق نوشته‌ای جاودان، قادر نیست، مگر اینکه، در سرشت شب، فرو برده شود... » فرو رفتن در سرشت شب، مسؤولیت محتوم نویسنده‌ای بزرگ، برای افسار زدن بر نیروی تیرگی، و خلق آثار هنری است
زهرا موحد
«در مقابل همه بی‌خردیها، کاستیها و پلیدیهای انسانی، باید گذشت نشان دهیم و به یاد داشته باشیم که آنچه می‌بینیم، در واقع همان بی‌خردیها، کاستیها و پلیدیهای خود ما محسوب می‌شود، زیرا این کاستیها در ذات انسان وجود دارد و ما نیز به آن تعلق، و آن را در درون خویش، نهفته داریم. نباید از سایر افراد، تنها به دلیل دارا بودن چنین پلیدیهایی، به این بهانه آزرده شویم که هنوز در ما پدیدار نشده‌اند. »
مسعود
ــ یکی از سه اصل شوپنهاور که کمک زیادی به من کرده، این است که خوشبختی نسبی از سه منبع منشعب می‌شود: آنچه هستی، آنچه داری، و آنچه به نظر دیگران می‌آیی. آرتور اصرار دارد که تمرکز باید تنها بر نخستین مورد باشد و نباید بر دومی و سومی، یعنی آنچه داریم و آنچه به نظر دیگران می‌آییم، سرمایه‌گزاری کرد، زیرا تسلطی بر آنها نداریم و آنها از ما گرفته می‌شوند، درست همچون سالخوردگی محتومی که زیبایی را از ربه‌کا می‌گیرد
مسعود
یکی از سه اصل شوپنهاور که کمک زیادی به من کرده، این است که خوشبختی نسبی از سه منبع منشعب می‌شود: آنچه هستی، آنچه داری، و آنچه به نظر دیگران می‌آیی
مسعود
ــ شوپنهاور می‌گوید سرنوشت زن بسیار جذاب نیز همچون مرد بسیار عاقل و باهوش، تنها زندگی کردن است، چون سایر افراد، از شدت حسادت کور می‌شوند و نمی‌خواهند فرد برتر از خود را ببینند. بنابراین چنین زن و مردی، هرگز دوست صمیمی همجنس ندارند.
زهرا موحد
جولیوس در کار فردی و گروهی با ربه‌کا، از دو رهنمود استفاده کرد. نخست تأکید فروید بر انسانی بودن ایجاد ارتباط درمانی با زنی زیبا و قرار ندادن بیمار در وضعیت نامناسب، یا خودداری از درمان، صرفا به دلیل زیبایی و پرداختن تاوان آن، و دوم، مقاله‌ای با عنوان «زن زیبای پوشالی» که در دوران دانشجویی خوانده و در متن آن اشاره شده بود یک زن زیبا، تنها به خاطر ظاهر دلپذیر، به قدری مورد توجه است و پاداش می‌گیرد که از پرورش سایر ویژگیهای وجود خویش امتناع می‌ورزد، اعتماد به نفس و احساس موفقیت سطحی دارد که تنها در پوست او احساس می‌شود، و در نتیجه به محض از بین رفتن زیبایی به خاطر بالا رفتن سن و سال، احساس می‌کند دیگر هدیه‌ای برای ارائه کردن به سایر افراد ندارد، زیرا نه هنر فریبندگی را در خود پرورش داده است و نه حتی هنر جلب نظر افراد.
زهرا موحد
عقیده دارم که این ماجرا، به منزله هشداری به ما در برابر وابستگی ژرف و همراه شدن با معجزه ماندن است. نگران چگونگی هستی نباشیم، بلکه در مرحله شگفتزدگی از بودن، یعنی همان صرف بودن، باقی بمانیم.
مسعود
یادم می‌آید راجع به مطالب کتابی حرف می‌زدید که در آن، فردی از خردمندی می‌شنود هر راهکاری، تو را از سایر راهکارها محروم می‌کند و در برابر هر پاسخ مثبت، یک پاسخ منفی هم وجود دارد.
مسعود
آرتور در شصت سالگی تصمیم گرفت همه آثار خود را به پدر تقدیم کند. بارها متن مربوط به تقدیم آثار را تغییر داد، ولی در نهایت، هرگز چنین کاری به انجام نرسید. یکی از متون، چنین بود: «به روحی بزرگ و شریف، که آنچه شده‌ام و هر آنچه را به دست آورده‌ام، مدیون او می‌دانم. هرکس در آثار من، هرگونه شادی، تسلی و رهنمودی می‌یابد، نام تو را خواهد شنید و خواهد دانست اگر هاینریش شوپنهاور نبود، آرتور شوپنهاور، صدها بار تباه شده و از بین رفته بود.
زهرا موحد
آرتور در یکی از آنها به احساس غرور نسبت به پدر اشاره می‌کند که صادقانه اعتراف کرده تنها به منظور کسب درآمد بیشتر به تجارت روی آورده است. آرتور این صداقت و صراحت را با دورویی بسیاری از همکاران فیلسوف خود، از جمله هگل و فیشته مورد مقایسه قرار می‌دهد که همواره به دنبال کسب ثروت، قدرت و شهرت بودند، ولی ادعا می‌کردند در مسیر انسانیت گام برمی‌دارند.
زهرا موحد

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰
۳۰%
تومان