بریدههایی از کتاب درمان شوپنهاور
۴٫۱
(۳۱۵)
پس از غلبه بر احساس ترس ناشی از حضور محتوم مرگ، از دورههای طلایی آینده حرف میزدند. تعداد دیگری زندگی همراه سرطان را موجب دستیابی به خرد بیشتر و شکوفایی فردی میدانستند. عدهای نیز زندگی آینده را به ترتیب اولویت، برنامهریزی میکردند، قویتر میشدند و میکوشیدند به موضوعات بیارزش، پاسخ منفی، و به امور مهمی همچون عشق به اعضای خانواده و دوستان، تماشای مناظر زیبای اطراف، و لذت بردن از پدیده تغییرات فصلی، پاسخ مثبت بدهند. در آن حال، اغلب بیماران از این امر افسوس میخوردند که چرا پس از هجوم سراسری سرطان، به فکر خوب زندگی کردن افتادهاند.
melody2ne1
«زندگی همین بود؟ پس یک بار دیگر!
Zahra Rabiee
باید به گونهای زیست که اگر فرصت دوباره زیستن پیشنهاد شود، بتوان پاسخ مثبت داد و پذیرفت
Zahra Rabiee
«در مقابل همه بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای انسانی، باید گذشت نشان دهیم و به یاد داشته باشیم که آنچه میبینیم، در واقع همان بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای خود ما محسوب میشود، زیرا این کاستیها در ذات انسان وجود دارد و ما نیز به آن تعلق، و آن را در درون خویش، نهفته داریم. نباید از سایر افراد، تنها به دلیل دارا بودن چنین پلیدیهایی، به این بهانه آزرده شویم که هنوز در ما پدیدار نشدهاند. »
Zahra Rabiee
رنجهای بزرگ، احساسات مربوط به رنجهای کوچکتر را از بین میبرند. برعکس، در غیبت رنجهای بزرگ، حتی کوچکترین دردسر و مزاحمت، عذابی بزرگ همراه دارد
Zahra Rabiee
در اجرام فروزان سماوی بیشمار که سیارههای تابناک کوچکتری گرد آنها حرکت میکنند، کانونی داغ و سوزان و پوستهای سخت و سرد محاط بر آن هسته، وجود دارد که قشر بدرایحه و مانده روی آن را میپوشاند و موجوداتی زنده و آگاه را پرورش میدهد که این واقعیت، جهان هستی است.
Zahra Rabiee
زندگی شاد، غیرممکن است؛ بهترین کار، این است که انسان بتواند زندگی قهرمانانه داشته باشد.
Zahra Rabiee
مگر انسان غیر از لحظات شگفتانگیز و مقدس میان بودن و خودآگاهی، چه دارد؟ تنها موهبت گرانبهای هستی، مقدس و شایسته احترام است. زیستن در ناامیدی به بهانه فانی بودن زندگی، یا به بهانه اینکه هدف درونی والاتری وجود ندارد، ناسپاسی ناشی از بیخردی است. چرا باید آن همه عشق را صرف یک تصور واهی کرد، در حالی که عشق اندکی در زمین وجود دارد؟ بهتر است از راهکار اسپینوزا و اینشتین پیروی شود: سرها را خم کنیم، در برابر قوانین و رمز و رازهای ظریف طبیعت، کلاه از سر برداریم، و سپس به دنبال زندگی کردن برویم.
reza
میدانم که اعضای گروه از این به بعد به جای کمک کردن، تنها قضاوت میکنند.
کاربر ۲۱۷۰۲۸۶
«در مقابل همه بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای انسانی، باید گذشت نشان دهیم و به یاد داشته باشیم که آنچه میبینیم، در واقع همان بیخردیها، کاستیها و پلیدیهای خود ما محسوب میشود، زیرا این کاستیها در ذات انسان وجود دارد و ما نیز به آن تعلق، و آن را در درون خویش، نهفته داریم. نباید از سایر افراد، تنها به دلیل دارا بودن چنین پلیدیهایی، به این بهانه آزرده شویم که هنوز در ما پدیدار نشدهاند. »
مرضیه
سوم اینکه فروید نشان داد انسان، ارباب خانه خود نیست و بیشتر رفتارهای او تابع نیروهای خارج از آگاهی است. بدون تردید شوپنهاور در این انقلاب فکری، نقشی مشابه فروید دارد، ولی هرگز به تأثیر او اشاره نمیشود. آرتور شوپنهاور چندین سال پیش از تولد فروید، این فرضیه را مطرح ساخت که نیروهای زیستشناسانه زیادی بر انسان حکومت میکند، ولی او با خودفریبی، تصور میکند فعالیتهای خود را آگاهانه برمیگزیند.
parouhan
آرتور شوپنهاور چندین سال پیش از تولد فروید، این فرضیه را مطرح ساخت که نیروهای زیستشناسانه زیادی بر انسان حکومت میکند، ولی او با خودفریبی، تصور میکند فعالیتهای خود را آگاهانه برمیگزیند.
مرضیه
سه انقلاب عمده فکری، انگاره محوریت انسان را مورد تهدید قرار میدهد. نخست اینکه کوپرنیک اثبات کرد زمین، مرکزی که همه اجرام، دور آن میگردند، نیست. دوم اینکه داروین اطلاع داد انسان کانون زنجیره حیات نیست، بلکه همچون سایر موجودات، حاصل تکامل شکلهای دیگر حیات است. سوم اینکه فروید نشان داد انسان، ارباب خانه خود نیست و بیشتر رفتارهای او تابع نیروهای خارج از آگاهی است.
مرضیه
«انسان توسط روح زیستشناسانه به تسخیر درآمده، تحت سلطه آن قرار گرفته، و از خویشتن جدا شده است، زیرا هرگز به دنبال علایق خود نمیرود، بلکه به دنبال خواستههای فرد سومی میرود که در آینده به دنیا میآید. »
مرضیه
اگر از منظر ابدیت به رویدادهای عذابآور روزانه بنگریم، آن را کمتر مختلکننده خواهیم یافت.
ヽ( ´¬`)ノپری
سقراط آشکارا میگوید: «اگر میخواهی خوب زندگی کردن را بیاموزی، باید خوب مردن را یاد بگیری».
ヽ( ´¬`)ノپری
شوپنهاور میگوید درک این موضوع که افراد دیگر، بیشتر از ما رنج میبرند، همیشه میتواند لذتبخش باشد.
ヽ( ´¬`)ノپری
«... اینک،
در پایان راه،
فرسوده ایستادهام،
پیشانی خسته من،
به دشواری،
تاج افتخار را،
تحمل میکند،
هرچند شادمانه،
به آنچه کردهام،
و همواره،
در برابر سخنان سایر افراد،
بیپروا بودهام،
مینگرم... »
mahmood74p
هیچ انسانی در پایان عمر، در صورتی که سالم و دارای قدرت ذهنی مناسب باشد، هرگز آرزو نمیکند که زندگی را از سر گیرد و ترجیح میدهد نیستی کامل را انتخاب کند.
mahmood74p
هر عاشقی پس از وصال، دچار دلسردی و سرخوردگی زیادی میشود و نمیداند چگونه آنچه با چنان اشتیاقی در ذهن داشته است، پیآمدی بیشتر از سایر رضایتمندیهای جنسی ندارد. در نتیجه احساس میکند منفعت زیادی نبرده است.
mahmood74p
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان