بریدههایی از کتاب درمان شوپنهاور
۴٫۱
(۳۱۵)
واقعیت را بیشتر از اینکه درک کنیم، میسازیم،
mahmood74p
عدم پذیرش احساساتی همچون عشق و نفرت، نیمی از خرد جهان به حساب میآید. نیم دیگر خرد، حرف نزدن و باور نکردن است.
mahmood74p
«... قلم،
به خلق نوشتهای جاودان،
قادر نیست،
مگر اینکه،
در سرشت شب،
فرو برده شود... »
mahmood74p
انتقاد را هدیه فرض کرد. در عین حال، باید مطمئن شوی که این انتقاد، درست و سازنده بوده. همیشه انتقاد را با برداشت شخصی از خودم، مقایسه میکنم و اگر حتی پنج درصد شباهت میان آنها ببینم، میپذیرم. همچنین میکوشم به یاد بیاورم که آیا افراد دیگری نیز چنین انتقادهایی از من کردهاند، یا نه. غیر از این، به سایر افراد مراجعه میکنم و از آنها در این باره نظر میخواهم تا مطمئن شوم آیا کسی توانسته نقاط کور شخصیت مرا ببیند، یا نه.
melody2ne1
بانی، نامحبوب بودن، و ربهکا، محبوب نبودن را تحمل نمیکند. هر دو اسیر هوسی شدهاند که به دیگران مربوط میشود. به عبارت دیگر، خوشبختی برای آنها، در دستها و سرهای افراد دیگر است. برای این دو، باید یک درمان را تجویز کرد. دارایی درونی انسان، هرچه بیشتر باشد، از سایر افراد، کمتر میخواهد.
melody2ne1
شاید هرگز امر مهمی در زندگی وجود نداشته و تنها ذهن او به بعضی از امور، بیهوده اهمیت میداده
mahmood74p
زندگی شاد، غیرممکن است؛ بهترین کار، این است که انسان بتواند زندگی قهرمانانه داشته باشد.
mahmood74p
مستعد، همانند تیراندازی است که تیر را به هدفی میزند که سایر افراد قادر نیستند این کار را انجام دهند. نابغه، همانند تیراندازی است که هدفی را با تیر میزند که سایر افراد، قادر نیستند آن را ببینند.
mahmood74p
وضعیت روانی فعلی من، مورد تهاجم هراس قرار گرفته. بنابراین خواه
کاربر ۲۱۷۰۲۸۶
شوپنهاور باور دارد که هیچ عقل و منطقی در این پدیده راه نمییابد. اغلب اوقات، انسان عاشق کسی میشود که منطق، اجتناب از او را توصیه میکند، ولی ندای عقل، همواره در برابر نیروی شهوات، فاقد توانایی کافی است. او از قول ترنس، چنین مینویسد: «... آنچه با منطق به دست نیاید، به فرمان منطق عمل نمیکند. »
ایوب دهقانی
هیچ پدیدهای نمیتواند یک ساعت آرامش را به انسانی در حال نزع و نشسته زیر نگاه نافذ مرگ، هدیه کند...
Kian Soroshmehr
«رستگاری را در آن میدانم که عبارات (چنان بود) را به (چنان خواستم)، برگردانم»
Kian Soroshmehr
«در یک روز سرد زمستانی، چند جوجه تیغی، با جمع کردن دستها و پاها، گرد هم آمدند تا یکدیگر را گرم کنند و از شدت سرما یخ نزنند. خیلی زود، تیغهای هریک، در بدن دیگری فرو رفت و آنها را از هم دور ساخت. هرگاه نیاز به گرم شدن، آنها را به یکدیگر نزدیک میکرد، تیغها مشکلآفرین میشدند. این گونه جوجه تیغیها میان دو مصیبت گرفتار بودند تا سرانجام فاصله مناسبی را یافتند که میتوانستند همدیگر را تحمل کنند. نیاز به تشکیل جامعه که از پوچی و یکنواختی زندگی انسانها پدیدار میشود و آنها را به سوی یکدیگر میکشاند نیز، چنین است و البته ویژگیهای نامطلوب و زننده فراوان، آنها را باز از هم دور میکند. »
کاربر ۱۱۴۸۹۰۸
دارایی درونی انسان، هرچه بیشتر باشد، از سایر افراد، کمتر میخواهد.
Fatemeh Keshavarz
بازتاب خویشتنداری آرام فیلیپ بود. برای عبور هر واژه، به گونهای تزلزلناپذیر و با عزمی راسخ شکل میگرفتند و صدایی جذاب و فاقد نقص، میآفریدند.
سروش
گل پاسخ داد: ابله! گمان میکنی شکوفا شدن من، برای دیده شدن است؟ من برای خود میشکفم، و نه برای سایر افراد. شکوفایی، مرا خوشحال میکند. منشاء شادی من، در وجود و در شکوفایی خودم است!
سروش
درمان زمانی آغاز میشود که سرزنش به پایان برسد و احساس مسؤولیت، جای آن را بگیرد.
Hamid_R_khani
قابل بخشش نبودن، احساس مسؤولیت را خارج از فرد نگهمیدارد، ولی نبخشیدن، مسؤولیت را بر عهده فردی که نمیخواهد ببخشد، میگذارد.
Hamid_R_khani
کلمات قصار تراوش کرده از ذهنی بزرگ، به نشانه مهر تأیید بر باورهای خویشتن است.
Hamid_R_khani
ارباب سرنوشت خویش است و خودش تنهایی و انزوا را برمیگزیند، نه اینکه توسط تنهایی برگزیده شود
Hamid_R_khani
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان