بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب درمان شوپنهاور | صفحه ۵۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب درمان شوپنهاور

بریده‌هایی از کتاب درمان شوپنهاور

۴٫۱
(۳۱۵)
اگر به فلسفه علاقه‌ای صمیمانه دارید، از همان ابتدا برای مورد تمسخرواقع شدن و مشاهده پوزخند سایر افراد، آماده باشید.
marjan
برای اینکه بتوانم با متانت به سالخوردگی برسم، باید محدود شدن فرصتها را بپذیرم.
marjan
«... آنچه ما را هدایت می‌کند، نه نیاز، که نیازگونه انسان است. پایان واقعی هر ماجرای عاشقانه، هرچند دو طرف از آن غافل شده‌اند، جز به دنیا آوردن طفل نیست. بنابراین بشر در اینجا، تنها توسط غریزه هدایت می‌شود، در حالی که تصور می‌کند در پی دستیابی به اوج لذت است... »
marjan
موضوع مهم این است که سه انقلاب عمده فکری، انگاره محوریت انسان را مورد تهدید قرار می‌دهد. نخست اینکه کوپرنیک اثبات کرد زمین، مرکزی که همه اجرام، دور آن می‌گردند، نیست. دوم اینکه داروین اطلاع داد انسان کانون زنجیره حیات نیست، بلکه همچون سایر موجودات، حاصل تکامل شکلهای دیگر حیات است. سوم اینکه فروید نشان داد انسان، ارباب خانه خود نیست و بیشتر رفتارهای او تابع نیروهای خارج از آگاهی است. بدون تردید شوپنهاور در این انقلاب فکری، نقشی مشابه فروید دارد، ولی هرگز به تأثیر او اشاره نمی‌شود. آرتور شوپنهاور چندین سال پیش از تولد فروید، این فرضیه را مطرح ساخت که نیروهای زیست‌شناسانه زیادی بر انسان حکومت می‌کند، ولی او با خودفریبی، تصور می‌کند فعالیتهای خود را آگاهانه برمی‌گزیند.
Moha
«در مقابل همه بی‌خردیها، کاستیها و پلیدیهای انسانی، باید گذشت نشان دهیم و به یاد داشته باشیم که آنچه می‌بینیم، در واقع همان بی‌خردیها، کاستیها و پلیدیهای خود ما محسوب می‌شود، زیرا این کاستیها در ذات انسان وجود دارد و ما نیز به آن تعلق، و آن را در درون خویش، نهفته داریم. نباید از سایر افراد، تنها به دلیل دارا بودن چنین پلیدیهایی، به این بهانه آزرده شویم که هنوز در ما پدیدار نشده‌اند.
Amin mikaeily
این چه نوع زندگی و سفری است که حواس انسان، به اندازه‌ای باید به رفتن متمرکز باشد که نتواند از مناظر پیرامونش و حضور سایر انسانها لذت ببرد؟
Parinaz
کودکان به نظر زندانیانی بی‌گناه می‌آیند که نه به مرگ، بلکه به زندگی محکوم شده‌اند، ولی از مفهوم مجازات خویش، آگاهی چندانی ندارند.
marjan
مذهب، در واقع پدیده‌هایی مثل وحی، پیشگویی، محافظت از حکومت، برترین منزلت و آوازه رفیع را همراه این امتیاز ارزشمند دارد که آموزه‌هایی را در دوران حساس کودکی، در ذهن انسان حک کند، تا در آینده، اندیشه‌هایی ذاتی و جبلی شوند.
shaye
گل پاسخ داد: ابله! گمان می‌کنی شکوفا شدن من، برای دیده شدن است؟ من برای خود می‌شکفم، و نه برای سایر افراد. شکوفایی، مرا خوشحال می‌کند. منشاء شادی من، در وجود و در شکوفایی خودم است!
مجید رستگار
«... هنگام مخاطب قرار دادن مردی دیگر، تنها جایگزین مناسب برای آقا، مرد، ارباب، و غیره، واژه همرنج من است. شاید عجیب به نظر برسد، ولی با واقعیت وفق می‌دهد، و درک بسیار درستی از فرد دیگر در خود دارد، و به ما یادآوری می‌کند که مدارا، شکیبایی، گذشت و عشق به همسایه، همچنین نیازمندی همگانی و احساس دین به یکدیگر، از ضروریات است. »
Elham khodadadi
افراد زیادی نمی‌توانند زنجیر خویش را بگسلند، ولی می‌توانند زنجیر دوستان را بگشایند. «نیچه»
Elham khodadadi
می‌نواخت. انسان باید هم بازیگر باشد و هم تماشاگر. باید نیروی حیات موجود در طبیعت انسان را به رسمیت شناخت، زیرا با این کار، در نهایت، یعنی زمانی که فرد، دیگر حضور مادی ندارد، آن نیرو را احیا می‌کند. من چنین نمادی را سرمشق قرار داده‌ام. روابط اصلی من، با اندیشمندان بزرگ گره می‌خورد و هر روز آثار آنها را می‌خوانم. هرگز ذهن خود را به روی رویدادهای پوچ روزانه متمرکز نمی‌کنم.
Elham khodadadi
همیشه هفته‌ها جزئی از زندگی جولیوس به حساب می‌آمده، ولی به نظر می‌رسید پیشتر، این محاسبه تا ابد ادامه داشته، زیرا هرگز تصور نمی‌کرده است زمانی به پایان آنها نزدیک شود. هر پایان مشهود، موجب توقف انسان می‌شود. صدها صفحه از کتاب برادران کارامازوف را می‌توان با اشتیاق و سرعت زیاد خواند، ولی در ده تا بیست صفحه آخر، این سرعت کاهش می‌یابد و خواننده هر عبارت را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار می‌دهد و عصاره واژه‌ها را می‌مکد.
Elham khodadadi
هرگاه از منظر جوانی به زندگی نگریسته شود، آینده‌ای طولانی و پایان‌ناپذیر است؛ ولی اگر از منظر سالخوردگی نگریسته شود، گذشته‌ای بسیار کوتاه می‌شود. هرگاه با کشتی از ساحل دور می‌شویم، اجزای ساحل به تدریج کوچک و کوچکتر می‌شوند، به گونه‌ای که امکان شناسایی و تمایز آنها بسیار کمتر است، درست همچون سالهایی که با همه رویدادها و ویژگیهای گوناگون، پشت سر نهاده‌ایم.
Elham khodadadi
«در سفری دریایی، کشتی در جایی لنگر می‌اندازد. انسان از کشتی بیرون می‌رود تا نفس تازه برآورد و گیاه و صدف گرد بیاورد. ولی همواره باید ذهن خود را از کشتی دور نکند و پیوسته مراقب فراخوان ناخدا باشد. باید از آن فراخوان اطاعت، همه کارها را رها، و برای بازگشت به کشتی عجله کند. اگر دیر برسد، با او همچون گوسفند رفتار می‌کنند. او را با ریسمان می‌بندند و به داخل انبار می‌اندازند! زندگی انسان نیز این‌گونه است. اگر به جای گیاه و صدف، همسر و فرزند قرار گیرند، برای محافظت از آنها هیچ مانعی وجود نخواهد داشت. ولی هرگاه خداوند، انسان را فرا بخواند، باید به سوی او بدود، همه آنها را بگذارد و به پشت سر نیز ننگرد. اگر در دوران کهنسالی باشد، نباید زیاد از کشتی دور شود، زیرا امکان دارد آمادگی کافی برای بازگشت سریع، نداشته باشد. »
Elham khodadadi
شوپنهاور چه نتایجی از دانش درونی خود راجع به بدن به دست آورد؟ نیروی حیاتی سیری‌ناپذیر و پرقدرت درون انسان و همه طبیعت را، اراده نامید و چنین نوشت: «... بر هر جای زندگی که بنگریم، جنبشی می‌بینیم که نماد جان و در سرشت خویش، همه پدیده‌ها محسوب می‌شود. » رنج چیست؟ «جلوگیری از این جنبش با استفاده از مانعی که میان اراده و هدف قرار می‌گیرد. » خوشبختی چیست؟ «دستیابی به هدف». ما می‌خواهیم، می‌خواهیم، می‌خواهیم، و می‌خواهیم. هرکس به آگاهی دست یابد، در گوشه‌ای از صحنه ناخودآگاه، ده نیاز دارد. اراده، انسان را پیوسته به پیش می‌راند
Elham khodadadi
بدترین بخش ملال چیست؟ چرا این همه برای از بین بردن ملال، شتاب وجود دارد؟ زیرا وضعیتی فاقد سردرگمی و پرت‌اندیشی است، و خیلی زود، واقعیتهای اساسی و ناخوشآیند هستی، همچون بی‌اهمیتی، بی‌مفهومی، و حرکت بی‌امان انسان به سوی زوال و مرگ، را برملا می‌سازد. هستی انسان، جز چرخه پایان‌ناپذیر خواستن، برآوردن، دچار ملال شدن و دوباره خواستن، چیست؟ آیا این واقعیت، برای همه شکلهای حیات مصداق دارد؟ شوپنهاور می‌گوید برای انسان، بدتر از همه موجودات است، زیرا هرچه میزان هوش بالاتر باشد، شدت بیشتری از رنج را باید تحمل کرد. آیا فردی را که خوشبخت باشد، می‌توان یافت؟ آیا کسی می‌تواند خوشبخت باشد؟ آرتور چنین باوری ندارد.
Elham khodadadi
یا نظرات سرشار از بدبینی آرتور شوپنهاور راجع به وضعیت انسان، به آن اندازه بود که او را به گرداب ناامیدی فرو ببرد؟ آیا عکس این ماجرا، صادق نبود؟ آیا بداقبالی و سرنوشت ناگوار موجب شد نتیجه بگیرد که هستی انسان، چنان تأسف‌آور است که کاش هرگز چنین رویدادی شکل نمی‌گرفت؟ آرتور با آگاهی از وجود چنین معمایی، اغلب اوقات به خویشتن و به ما یادآوری می‌کند که هیجان قادر به گنگ، مبهم، و مخدوش ساختن ادراک نیست. هنگامی که دلیلی برای شاد بودن وجود دارد، چهره دنیا پر از لبخند است و زمانی که اندوه بر انسان غلبه می‌کند، چهره دنیا، تیره و تار و محزون می‌شود.
Elham khodadadi
چون روان‌درمانی را بر خود بی‌اثر یافتم، تصمیم گرفتم به خوددرمانی متوسل شوم. بهترین روش را کتاب‌درمانی دانستم و خواستم همه اندیشه‌های مردان فرزانه‌ای را که در این دنیا زیسته‌اند، به گونه‌ای هدفمند، مطالعه کنم.
shaye
پزشکانی که بیماران محتضر فراوانی می‌بینند، دریافته‌اند که میزان اضطراب ناشی از مواجهه با مرگ، در افرادی که احساس می‌کنند زندگی ناکامی داشته‌اند، بیشتر است. احساس کامیابی در امر به گفته نیچه «به کمال رساندن زندگی شخصی»، از میزان اضطراب ناشی از مواجهه با مرگ، می‌کاهد.
الهام راگا

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

حجم

۳۵۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۲۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰
۳۰%
تومان