بریدههایی از کتاب درمان شوپنهاور
۴٫۱
(۳۱۵)
هرقدر آثار آرتور را بیشتر نادیده میانگاشتند، خلق و خوی او تندتر میشد و همین امر، بیاعتنایی بیشتر به او را در پی داشت. در عین حال، شوپنهاور به رغم اضطراب و انزوا، از این مهلکه گریخت و نشانههایی از خودکفایی بروز داد. با پشتکار و مقاومت، تا پایان عمر، دانشمندی نوآور و اندیشمندی هوشیار باقی ماند. هرگز اعتماد به نفس از کف نداد و خود را همواره به درخت بلوط جوانی تشبیه میکرد که به گیاهان هرزه و مبتذل دیگر شباهت دارد، ولی در چنین مواردی «باید آن را تنها گذاشت. نخواهد مرد. زمان موعود فرا خواهد رسید و افرادی خواهند آمد که ارزش آن را میدانند. »
imaanbaashtimonfared
در «راجع به خویشتن»، با افسوس از سرشت مضطربی که طبیعت به او اعطا کرده است، چنین شکایت میکند: «شکاکیت، حساسیت، حرارت، و غرور، در مقیاسی بخشیده شده است که نمیتواند با خونسردی و تعادل ضروری برای یک فیلسوف، سازگار باشد. »
imaanbaashtimonfared
هنگامی انسان به بیهودگی افکار تکراری گذشته پی میبرد که دیگر وجود نداشته باشند.
دانور🌱
فلاسفه یونان همچون سقراط، افلاطون، ارسطو، اپیکور و رواقیون اعتقاد داشتند از ابزارهایی مثل آموزش و منطق میتوان برای مبارزه با رنجهای انسانی استفاده کرد
imaanbaashtimonfared
میان آموزش و درمان، مرزی نامشخص وجود دارد
imaanbaashtimonfared
«خطر زندگی فاقد شغل و دارای درآمد اندک را تنها میتوان با تجرد پذیرفت. »
imaanbaashtimonfared
اگر زندگی به تکه پارچهای گلدوزیشده تشبیه شود، در نیمه نخست، رویه پارچه، و در نیمه دوم، پشت آن مورد توجه قرار میگیرد. پشت پارچه، شاید زیباتر نباشد، ولی آموزندگی بیشتری دارد، زیرا به هم پیوستگی رشتههای نخ به خوبی ملاحظه میشود.
imaanbaashtimonfared
«انسان با شگفتی کامل، پس از هزاران هزار سال نیستی، ناگهان خود را مییابد؛ مدتی زندگی میکند؛ و پس از آن، دوباره دورهای به همان اندازه طولانی، فرا میرسد که در آن، انسان دیگر نباید حضور داشته باشد. »
imaanbaashtimonfared
دیشب مطالب جالبی خواندم. عبارتی از نابوکف با مفهوم توصیف زندگی به عنوان جرقهای میان دو گودال ظلماتی همسان بود: ظلمات پیش از تولد و ظلمات پس از مرگ. عجیب اینکه ما برای دومی این همه نگرانی داریم، ولی برای اولی اهمیتی قائل نمیشویم. در این نوشته، تسلای خاطر یافتم و نشانه گذاشتم که برایتان بخوانم.
imaanbaashtimonfared
فکر نمیکنید مردم از ایجاد یا ادامه ارتباط با افراد بیمار و مصیبتزده، به این دلیل خودداری میکنند، چون میترسند مبادا با مرگ که در انتظار همه است، مواجه شوند؟
imaanbaashtimonfared
تعداد زیاد دیگری از فیلسوفان همچون هابز، هیوم، و حتی کانت، گرایشهایی الحادی داشتهاند، ولی هرگز به خود جرأت ندادهاند آشکارا از بیاعتقادی خود حرف بزنند. این امر، دلیلی جز آن نداشت که آنها وابسته به مؤسسات و دانشگاههای دولتی بودهاند و مجوزی برای دینستیزی نداشتهاند.
imaanbaashtimonfared
این سخن، بر اساس شعری از لوکرتیس، شاعر رومی سده نخست پیش از میلاد است که در آن، کسی در ساحل ایستاده و از مشاهده تلاش غریقی برای نجات یافتن، لذت میبرد و میگوید مشاهده بدبختیهایی که به سراغ ما نیامدهاند، موجب مسرت میشود
imaanbaashtimonfared
«انسانها همچون گوسفندانی محسوب میشوند که در کشتزار، زیر نگاه قصابی که آنها را به نوبت برمیگزیند، جست و خیز میکنند،
کاربر ۶۳۷۴۳۱۰
«انسانها همچون گوسفندانی محسوب میشوند که در کشتزار، زیر نگاه قصابی که آنها را به نوبت برمیگزیند، جست و خیز میکنند،
کاربر ۶۳۷۴۳۱۰
میگفت افراد مستعد، نیازهای زمان خود را میشناسند و برآورده میسازند، ولی کار آنها خیلی زود محو میشود، زیرا نسل بعدی، آن را نمیبیند، ولی نابغه همچون ستارهای دنبالهدار، مسیر زمانه را روشن نگهمیدارد و چون نمیتواند همراه روند منظم و فرهنگ و آداب و رسوم جامعه پیش برود، آثار خود را بسیار جلوتر پرتاب میکند.
imaanbaashtimonfared
فرد مستعد را همچون تیراندازی میدانست که هدفی را میزند که سایر افراد نمیتوانند آن را بزنند، ولی نابغه را تیراندازی میدانست که هدفی را میزند که سایر افراد نمیتوانند آن را ببینند
imaanbaashtimonfared
«در عین حال، هرکس دارای گرمای درونی زیاد باشد نیز، ترجیح میدهد از جامعه فاصله بگیرد تا گرفتاری ایجاد نکند و دچار آزردگی نشود.
imaanbaashtimonfared
«در یک روز سرد زمستانی، چند جوجه تیغی، با جمع کردن دستها و پاها، گرد هم آمدند تا یکدیگر را گرم کنند و از شدت سرما یخ نزنند. خیلی زود، تیغهای هریک، در بدن دیگری فرو رفت و آنها را از هم دور ساخت. هرگاه نیاز به گرم شدن، آنها را به یکدیگر نزدیک میکرد، تیغها مشکلآفرین میشدند. این گونه جوجه تیغیها میان دو مصیبت گرفتار بودند تا سرانجام فاصله مناسبی را یافتند که میتوانستند همدیگر را تحمل کنند. نیاز به تشکیل جامعه که از پوچی و یکنواختی زندگی انسانها پدیدار میشود و آنها را به سوی یکدیگر میکشاند نیز، چنین است و البته ویژگیهای نامطلوب و زننده فراوان، آنها را باز از هم دور میکند. »
imaanbaashtimonfared
اگر نخواهیم آلت دست هر فرد پست؛ و مورد استهزای هر فرد تهیمغزی باشیم، نخستین اصل، رعایت احتیاط و غیرقابل دسترس بودن است.
imaanbaashtimonfared
اگر رازی را نهفته نگهدارم، زندانی من میشود؛ اگر افشا کنم، من زندانی آن میشوم. آرامش، میوه درخت سکوت است
imaanbaashtimonfared
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۳۵۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان