بریدههایی از کتاب هنر ظریف اهمیت ندادن
نویسنده:مارک منسون
مترجم:فاطمه بلدی، محمد خلعتبری
ویراستار:سارا بحری
انتشارات:کتاب کوله پشتی
امتیاز:
۳.۶از ۴۴ رأی
۳٫۶
(۴۴)
زندگی خود نوعی رنج است. ثروتمندان بهخاطر ثروتشان رنج میکشند. فقرا بهخاطر فقرشان رنج میکشند. افرادی که خانواده ندارند بهخاطر نداشتن خانواده رنج میکشند. افرادی که خانواده دارند بهخاطر خانوادهشان رنج میکشند. افرادی که دنبال لذتهای دنیوی هستند بهخاطر لذتهای دنیویشان رنج میکشند. افرادی که از لذتهای دنیوی پرهیز میکنند بهخاطر پرهیزکاریشان رنج میکشند.
این بدان معنا نیست که تمام رنجها با هم برابر هستند. بعضی رنجها مطمئناً از بعضی دیگر دردآورتر هستند، ولی همهٔ ما باید رنج بکشیم.
Bina
نشانهٔ رابطهٔ ناسالم این است که هر دو نفر تلاش میکنند مشکلات نفر دیگر را حل کنند تا احساس خوبی به خودشان داشته باشند، اما یک رابطه زمانی سالم است که هر دو نفر تلاش میکنند مشکلات خودشان را حل کنند تا احساس خوبی نسبت به یکدیگر داشته باشند.
سهیل آراسته
خوشحالی، از حل کردن مشکلات نشئت میگیرد.
سهیل آراسته
سؤال اصلی این است، ما انتخاب میکنیم به چه چیزی اهمیت بدهیم؟ چه ارزشهایی را انتخاب میکنیم که اعمالمان را بر پایهٔ آنها استوار کنیم؟ چه معیارهایی را انتخاب میکنیم تا زندگی خودمان را با آنها بسنجیم؟ و آیا این انتخابهای خوب - ارزشها و معیارهای خوبی هستند؟
lawlordgirl
چه بخواهیم چه نخواهیم، همواره در اتفاقاتی که برایمان و درونمان میافتند، نقش فعالی داریم. ما همواره در حال تفسیر معنای هر لحظه و هر واقعه هستیم. همواره در حال انتخاب ارزشهایی هستیم که با آنها زندگی میکنیم، و معیارهایی را انتخاب میکنیم که با آنها هرآنچه را بر ما رخ میدهد میسنجیم. اغلب، اتفاقی یکسان، بر اساس معیاری که برای آن به کار میگیریم، میتواند خوب یا بد باشد.
منظور این است که ما همواره در حال انتخاب کردن هستیم، چه متوجه بشویم چه نشویم. همواره.
lawlordgirl
کلید دستیابی به یک زندگی بهتر، اهمیت دادن به چیزهای بیشتر نیست؛ بلکه اهمیت دادن به چیزهای کمتر است، اهمیت دادن به چیزهایی که واقعی، ضروری و مهم هستند.
آزاده
. انکار شکست، خود یک شکست است. پنهان کردن آنچه مایهٔ شرمندگی است، خود مایهٔ شرم است.
آزاده
مردی که اعتمادبهنفس زیادی دارد، احساس نمیکند که لازم است به دیگران ثابت کند اعتمادبهنفس زیادی دارد.
Mina
فرهنگ امروزی ما بیش از اندازه بر انتظارات مثبت غیرواقعبینانه متمرکز شده است: شادتر باش. سالمتر باش. بهترین باش، بهتر از سایرین. باهوشتر، سریعتر، ثروتمندتر، جذابتر، محبوبتر، پربازدهتر، حسادتبرانگیزتر و تحسینشدهتر باش. کامل و فوقالعاده باش و هر روز صبح قبل از صبحانه، مدفوعی از جنس طلای دوازدهعیار دفع کن، دو فرزند خارقالعادهات و همسرت را که آمادهٔ انداختن عکس سلفی است ببوس و با آنها خداحافظی کن. سپس با هلیکوپترت به سراغ شغل بینهایت رضایتبخشت برو و روزهایت را صرف کارهای شگفتانگیز و معناداری بکن که احتمالاً روزی زمین را نجات خواهند داد.
Mina
زندگی خود نوعی رنج است. ثروتمندان بهخاطر ثروتشان رنج میکشند. فقرا بهخاطر فقرشان رنج میکشند. افرادی که خانواده ندارند بهخاطر نداشتن خانواده رنج میکشند. افرادی که خانواده دارند بهخاطر خانوادهشان رنج میکشند. افرادی که دنبال لذتهای دنیوی هستند بهخاطر لذتهای دنیویشان رنج میکشند. افرادی که از لذتهای دنیوی پرهیز میکنند بهخاطر پرهیزکاریشان رنج میکشند.
این بدان معنا نیست که تمام رنجها با هم برابر هستند. بعضی رنجها مطمئناً از بعضی دیگر دردآورتر هستند، ولی همهٔ ما باید رنج بکشیم.
کربلایی
ایدهٔ اهمیت ندادن، راه سادهای است برای جهتدهی دوباره به انتظاراتمان از زندگی و انتخاب آنچه مهم یا بیاهمیت است.
کربلایی
گسترهٔ تجربه زمانی که جوان هستید احتمالاً ضروری و خواستنی است - زیرا شما باید دستبهکار شوید و کشف کنید که چه چیزی ارزش این را دارد که خودتان را وقف آن کنید. ولی طلا در عمق دفن شده است و شما باید به چیزی متعهد بمانید و به عمق بروید تا به طلا برسید. این درمورد روابط، شغل، ساختن یک سبک زندگی عالی - و دربارهٔ همهچیز صدق میکند.
ae
اعتمادی که از بین رفته است، تنها درصورتیبازسازی میشود که این ایندو مورد رعایت شود: ۱) اعتمادشکن به ارزشهای واقعی که باعث ایجاد شکاف شده اعتراف کند و مسئولیتش را بپذیرد و ۲) اعتمادشکن در طول زمان یک لیست عمکرد منسجم را با رفتارهای بهتری بسازد. بدون قدم اول، اصلاً نباید هیچ تلاشی برای مصالحه صورت بگیرد.
ae
همهٔ ما برای ارزش دادن به چیزی، باید به چیزی اهمیت بدهیم. و برای ارزش دادن به چیزی، باید چیزهای غیر از آن را رد کنیم. برای ارزش دادن به X، باید غیر X ها را رد کنیم.
آن نپذیرفتن، برای حفظ ارزشها و هویتمان جزئی ذاتی و ضروری است، ما با انتخاب چیزی که نمیپذیریم تعریف میشویم. و اگر چیزی را رد نکنیم (احتمالاً به دلیل ترس از پذیرفته نشدن خودمان)، اساساً هیچ هویتی نداریم.
ae
پیشرفت در هر چیزی مبتنی بر هزاران شکست کوچک است، و میزان موفقیتتان بر پایهٔ تعداد دفعاتی است که در کاری شکست میخورید. اگر کسی از شما در زمینهای بهتر است احتمالاً چون بیشتر از شما شکست خورده. اگر کسی از شما بدتر است، احتمالاً چون مانند شما همهٔ تجارب آموزندهٔ دردناک را از سر نگذرانده.
اگر به کودکی فکر کنید که دارد تلاش میکند راه رفتن بیاموزد، میبینید که آن کودک صدهابار زمین میخورد و به خودش آسیب میزند، اما هرگز در هیچ مرحلهای متوقف نمیشود و با خودش فکر نمیکند «اوه، به گمانم راه رفتن کار من نیست، من در این کار ماهر نیستم».
اجتناب از شکست چیزی است که در مقاطع بعدی زندگی یاد میگیریم
ae
پیشرفت در هر چیزی مبتنی بر هزاران شکست کوچک است، و میزان موفقیتتان بر پایهٔ تعداد دفعاتی است که در کاری شکست میخورید. اگر کسی از شما در زمینهای بهتر است احتمالاً چون بیشتر از شما شکست خورده. اگر کسی از شما بدتر است، احتمالاً چون مانند شما همهٔ تجارب آموزندهٔ دردناک را از سر نگذرانده.
اگر به کودکی فکر کنید که دارد تلاش میکند راه رفتن بیاموزد، میبینید که آن کودک صدهابار زمین میخورد و به خودش آسیب میزند، اما هرگز در هیچ مرحلهای متوقف نمیشود و با خودش فکر نمیکند «اوه، به گمانم راه رفتن کار من نیست، من در این کار ماهر نیستم».
اجتناب از شکست چیزی است که در مقاطع بعدی زندگی یاد میگیریم
ae
اگر بتوانید به درد اهمیت ندهید، توقفناپذیر میشوید.
Armin Sedighi
شما انتخاب نکردید که ازتان دزدی شود، اما همچنان مسئول هستید که عواقب احساسی و روانی (و قانونی) آن تجربه را مدیریت کنید.
ae
آن رؤیا همانند کوهی بود که برای رسیدن به قلهٔ آن یکونیم کیلومتر کوهنوردی لازم بود. و چیزی که خیلی طول کشید تا متوجه شوم این بود که من صعود کردن را دوست نداشتم، فقط دوست داشتم قلهٔ آن را تصور کنم.
روایات فرهنگی رایج، به من خواهند گفت که خودم بهنوعی باعث شکست خودم شدم، که من شخصی هستم که زود تسلیم میشود، یا یک بازندهام، که من «تواناییاش را نداشتم»، که از رؤیایم دست کشیدم و اینکه شاید به خودم اجازه دادم مغلوب فشارهای جامعه شوم.
اما حقیقت بهمراتب کمتر از همهٔ این توجیهات جذابیت دارد. حقیقت این است که فکر میکردم چیزی را میخواهم، اما کاشف به عمل آمد که نمیخواستم. پایان داستان.
من پاداش را میخواستم، نه کشمکش را. نتیجه را میخواستم، نه فرایند را. عاشق جنگیدن نبودم؛ بلکه فقط عاشق پیروزی بودم.
و زندگی اینگونه پیش نمیرود.
هویت شما با چیزی که حاضر هستید برای آن تقلا کنید تعریف میشود
ae
در روزگاران قدیم، پدربزرگ هم احساس مزخرف بودن میکرد و با خود فکر میکرد: «ای بابا، امروز واقعاً احساس میکنم پهن گاو هستم اما خب، به گمانم زندگی همین است دیگر. برگردم سراغ جمع کردن کاهها.»
اما الان؟ الان اگر فقط برای پنج دقیقه احساس کنید مزخرف هستید، با سیصدوپنجاه عکس از مردمی که کاملاً خوشحال هستند و زندگیهای فوقالعادهای دارند، بمباران میشوید و امکان ندارد احساس نکنید که یک جای کارتان میلنگد.
ae
حجم
۱۹۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۹۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰۳۰%
تومان