- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب سالتو
- بریدهها
بریدههایی از کتاب سالتو
۳٫۵
(۳۳۰)
باید میگفتم که من همان لحظه تصمیم گرفتم تاریخ را دوباره بنویسم، طوری که احتیاج داشتم؛ جاسازی دروغهای ریزودُرشت در دل واقعیتی بزرگ برای رسیدن به نتیجهای مفید. تا حقیقتی را تعریف نکردهاید فقط آن حقیقت را تعریف نکردهاید، وقتی حقیقتی را غلط تعریف کنید دروغ گفتهاید و جامعه از شما بیزار میشود. اما اگر همین دروغ را خوب تعریف کنید، تاریخ جدیدی ساختهاید.
zohreh
یادت باشه هیچوقت با ترس کاری رو نکنی... ولت نمیکنه... اولش فکر میکنی راحت شدی اما بعد هر روز و هر شب کنارته...
zohreh
«ببین بچه، نفرت تو خونِ کُشتیه؛ نفرت از باختن و اون بالا نبودن. برای همین هم تنها ورزشیه که زمین بخوری امتیاز میدی. تو هم این نفرت رو داری، نذار با غرورت قاتی شه. نذار نفرتِ از زمین خوردن پشت تحقیرِ از زمین خوردن مخفی بشه. اینطوری کُشتی بدبختت میکنه، زمینت میزنه.»
zohreh
بچههای همسنوسالم سرتاپام را مثل کسی میسُکیدند که پدرشان را کُشته. آن روز نفهمیدم چرا، اما کمکم دستگیرم شد که دشمن فرض کردن هر غریبهای ذات کُشتی است و کُشتی چیزی نیست جز همین پیوستگی فرضیات انتقامجویانه، دشمنی و قهرمانی.
zohreh
و یک کتاب گذاشت روی میز. «رمانها تصویرهای خارقالعادهٔ زندگیان، اونها قدرت و وسعت مغز آدم رو نشون میدن. میدونی، رمانها خیالهامون رو واقعی و واقعیت اطرافمون رو خیالی میکنند.»
Yamin
کُشتی ورزش سختیکشیدههاست. مال اونهاییه که زمین خوردن و بلند شدن رو بلدن. واسه اونها که دستشون فقط رو زانوی خودشونه. مال اونها که همهٔ تمرکزشون رو زنده موندنه و چیزی جز زندگیشون ندارن. مال من و توئه که فقط زمین خوردهیم و حالا این فرصت رو داریم که زمین بزنیم.»
Ra8.M
گفت «بدمصب از اینجا خیلی خوشگله. باورت نمیشه تو دلش مردم دارن همدیگه رو پاره میکنن و از سروکول هم بالا میرن. از من به تو نصیحت؛ هر وقت کم آوردی برو یه جایی و از بالا به شهر نگاه کن. خودت رو گول بزن که دوستش داری.»
Yamin
و یک کتاب گذاشت روی میز. «رمانها تصویرهای خارقالعادهٔ زندگیان، اونها قدرت و وسعت مغز آدم رو نشون میدن. میدونی، رمانها خیالهامون رو واقعی و واقعیت اطرافمون رو خیالی میکنند.» لای کتاب یک دفترچهٔ بانکی بود. «بدون پول اما رمان خوندن و زندگی کردن به هیچ دردی نمیخوره. هدیهت رو تو حسابت ریختم. فقط تا سال بعد نمیتونی برش داری. بیشتر شبیه قلکه.»
Mahi
عذابوجدان یک افسانه است مخصوص آدمهای بیهدف
matbuat
مردم گاهی نمیدونن چرا خوشحالن. گاهی از ترسشون، گاهی هم از نفهمیشون.
matbuat
سادهترین راه ضربه زدن به یک آدم مغرور از طریق نقطهٔ قوت اوست.
matbuat
جادهها یکی از خستهکنندهترین اختراعات بشرند. حتا جادهٔ شمال. فرقش فقط این است که جادهٔ شمال دختر لوسِ خانوادهٔ پولدار جادههاست. ظاهر زیبایی دارد ولی فقط خستهکننده است.
matbuat
آدم پیروزْ اول میز مذاکره یا میدان نبرد را ترک میکند
matbuat
دیدنی است قیافهٔ کسی که دوست دارد بزند، زورش هم میرسد، اما نمیتواند. این اوجِ خفتِ یک مرد است و البته بیشعوریاش را هم میرساند، که روی تُشکی حاضر شود که از قبل بازندهاش است
matbuat
«رمانها تصویرهای خارقالعادهٔ زندگیان، اونها قدرت و وسعت مغز آدم رو نشون میدن. میدونی، رمانها خیالهامون رو واقعی و واقعیت اطرافمون رو خیالی میکنند
matbuat
«آدم باید هر وقت خواست از خواب بیدار بشه و هر وقت خواست بره. باید بتونه کُل وابستگیها و مالواموالش رو ظرف نیمساعت تو یه کولهپشتی بذاره و بزنه به جاده.»
matbuat
آن روز نفهمیدم چرا، اما کمکم دستگیرم شد که دشمن فرض کردن هر غریبهای ذات کُشتی است و کُشتی چیزی نیست جز همین پیوستگی فرضیات انتقامجویانه، دشمنی و قهرمانی.
Hamed
دیدن سالتو در کُشتی آزاد مثل دیدن نهنگ سفید است در اقیانوس، یک فن کمیابِ اصیل که کمتر کسی حتا تمرینش میکند. سالتو اسطورهٔ فراموششدهٔ کُشتی است، نماد قدرت و سرعت و از آنها مهمتر نماد بزرگی. تابهحال سالتو نخوردهام اما شک ندارم درد ویرانکنندهای دارد، نه از آن دست دردهایی که عصبها به مغز منتقل میکنند. درد شکستن است. از تو، درد خرد شدن غرور یک ورزشکارِ مغرور، سالتو راه یکطرفهای به طرف شکست است.
sara._book
دیدنی است قیافهٔ کسی که دوست دارد بزند، زورش هم میرسد، اما نمیتواند. این اوجِ خفتِ یک مرد است
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
پاساژی که زرقوبرقش را مثل سرطان در بدن پخش میکرد
مهدی
حجم
۲۳۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
حجم
۲۳۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
قیمت:
۵۸,۰۰۰
۲۹,۰۰۰۵۰%
تومان