- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب سالتو
- بریدهها
بریدههایی از کتاب سالتو
۳٫۵
(۳۳۰)
تجربهمان نشان داده بود «آرزوت چیه» اولین سؤالی است که بیشتر مردم از بچههای فقیر خیابانی میپرسند. سمیه گفته بود بگوید «میخوام مهندس بشم و واسه همهٔ فقیرها خونه بسازم تا سردشون نشه.» این دست میگذاشت روی نقطهٔ ضعف مردم، روی دلهاشان و آنقدر فشارشان میداد تا بند جیبهاشان شُل شود.
Pouya Yarahmadi
من انجامش داده بودم. هم امتیاز را گرفته بودم و هم نشان داده بودم بنبست فقط یک تصور بچگانه است برای آنهایی که نمیتوانند.
mina momeni
باورِ ثابت تو دنیا نداریم. همهچی تغییر میکنه. یادت باشه وقتی چیزی رو زیادی باور کردی دیگه نمیتونی کار درست رو انجام بدی.
atefe
میدونی اگه رهبرها نبودن ما الان کجا بودیم؟»
من فقط نگاهش میکردم. میدانستم چیزی که در آن لحظه آرامش میکند حرف زدن است.
«بهت میگم بچه. اگه رهبرها نبودن ما الان داشتیم خرخرهٔ هم رو میجویدیم. ماشین نداشتیم. ماه نرفته بودیم و حتا یه میز نداشتیم که روش غذا بخوریم. چرا باید دعوا کرد، وقتی میشه با فکر کردن مشکل رو بهوقتش و به روش درستش حل کرد؟! سعی کن مثل یه رهبر باشی بچه. فکر کن؛ قبلِ اینکه رگ گردنت رو بندازی بیرون. فکر کن ببین نمیشه مشکل رو گذاشت رو میز و حلش کرد. آخرش شاید باز هم از زورت استفاده کنی ها، از تفنگ یا چاقو؛ اما اون وقت تو مثل یه رهبر ازش استفاده کردهای نه مثل یه احمق.»
88
وقتی حقیقتی را غلط تعریف کنید دروغ گفتهاید و جامعه از شما بیزار میشود. اما اگر همین دروغ را خوب تعریف کنید، تاریخ جدیدی ساختهاید.
shakiba
یادت باشه تو کُشتی بعدِ سالتو خوردن بدترین چیز غرور داشتنه؛ نمیذاره خوب فکر کنی.»
العبد
داستانم بهقدری واقعی بود که سخت کسی میتوانست باورش کند.
nastenka
یادت باشه هیچوقت با ترس کاری رو نکنی... ولت نمیکنه... اولش فکر میکنی راحت شدی اما بعد هر روز و هر شب کنارته.
nataliansic
مرز باریکی بین خباثت و نامردی است
nataliansic
آدم باید هر وقت خواست از خواب بیدار بشه و هر وقت خواست بره. باید بتونه کُل وابستگیها و مالواموالش رو ظرف نیمساعت تو یه کولهپشتی بذاره و بزنه به جاده.
nataliansic
تنها چیزی که نمیگذاشت او نفر اول باشد، خودش بود.
nataliansic
آن موقع هنوز نمیدانستم مریم با خوابِ بعدِ گریه فراموش میکند. زندگی را از نو شروع میکند و اینطوری اثرات اتفاقات دنیا از چهرهاش پاک میشود.
shima mousavi
پیشانی مادرم را بوس جانانهای کردم؛ طوری که در آن دنیا حسرتش را نخورم.
Hedieh :)
«همیشه میگفت من باید یه مبارز میشدم نه قاچاقچی. میگفت خدا اون استعدادی رو که میخوای بهت نمیده. میگفت اون چیزی رو بهت میده که طبیعت نیاز داره تا چرخهاش از کار نیفته. میگفت این رسم زندگیه که توی تصمیمگیریهای بزرگش تو رو پشیزی هم حساب نمیکنه، اینکه اسمت چی باشه، کجا به دنیا بیای، چه استعدادی داشته باشی و مرد باشی یا زن. بههیچوجه ازت نظر نمیخواد. کار خودش رو میکنه و این تهِ نامردیه.»
zohreh
داور آرام بهم گفت «تو دیوانهای بچه.» و دستم را بالا برد. بله، کُشتی فن و ماهیچه و زور است بهعلاوهٔ مقداری دیوانگی. بدون دیوانگی فقط یک ورزش است مثل همهٔ ورزشها.
zohreh
چرا باید دعوا کرد، وقتی میشه با فکر کردن مشکل رو بهوقتش و به روش درستش حل کرد؟! سعی کن مثل یه رهبر باشی بچه. فکر کن؛ قبلِ اینکه رگ گردنت رو بندازی بیرون. فکر کن ببین نمیشه مشکل رو گذاشت رو میز و حلش کرد. آخرش شاید باز هم از زورت استفاده کنی ها، از تفنگ یا چاقو؛ اما اون وقت تو مثل یه رهبر ازش استفاده کردهای نه مثل یه احمق.
zohreh
هر کاری رو که ازش لذت میبری انجام بده، حتا اگه میدونی تهش شکسته. انجامش بده. برنده شدن تو نترسیدنه بچه، نه تو اول شدن.»
matbuat
وقتی حقیقتی را غلط تعریف کنید دروغ گفتهاید و جامعه از شما بیزار میشود. اما اگر همین دروغ را خوب تعریف کنید، تاریخ جدیدی ساختهاید.
matbuat
آدم پیروزْ اول میز مذاکره یا میدان نبرد را ترک میکند. بازنده زمان بیشتری نیاز دارد برای بلند شدن.
Parinaz
آدمها به خاطر مُردهها نیست که گریه میکنند، به خاطر زندههاست. به خاطر آنهایی که ماندهاند.
فقیر
حجم
۲۳۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
حجم
۲۳۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
قیمت:
۵۸,۰۰۰
۲۹,۰۰۰۵۰%
تومان