بریدههایی از کتاب پنهاننوشتههای یک عاشق قرمطی
۳٫۷
(۶)
به نزدیک من
شانه مزن
بر آن گیسوان مشکی
تا شب
حلول نکند
در لباس من
ریـوان|'
زنان
پیانو هستند
مردان اما
موسیقی نمیدانند
بسیار اندکاند مردانی که موسیقی آموخته باشند
زنان
چون کلماتِ یک زباناند
مردان اما
در تمام زندگی یک کتاب هم نخواندهاند
زنان
چون مزرعهای حاصلخیز
مردان
چون بولدوزری ویرانگر
mim_ti
تو نمیدانی
و نمیخواهی بدانی
عالم بیتو چه اندازه زشت است
یك رهگذر
مأمور امنیتی از من پرسید:
چندسالهای؟
گفتم: ۶۵ قصیده.
گفت: خدایا!
چه اندازه تو گذر عمر را بهشوخی گرفتی!
گفتم: آری
اما تو مایل بودی
من آزادی را بهسخره بگیرم
منکسر
روزی خواهد آمد
که به تو عشق بورزم
و میدانم که عاشقی
دیوانگی است.
عاشق شدن خودکشی است.
پس اگر قطارم در رسیدن به تو
تأخیر داشت
نگران مشو،
قطعاً به آرامش رسیدهام
یك رهگذر
مرا تنها مگذار
در حصاری از سپیدی و سیاهی
که من عاشقم
و بیتفاوتی
شکنجهای است عاشقکُش
یك رهگذر
دستان تو
پیشوایم هستند چون کتاب مقدس
دستان تو
نور و روغن چراغ من
دستان تو
خانه و سقف خانهام
دستان تو
سایهای است استوار بر سرم
یك رهگذر
گل را
به لغتنامه نیازی نیست
که عطرش
زبان اوست
هدیه
آن که به من آموخت
شمشیر ساختن از سخن در برابر سلطان را
آن که به من هدیه کرد کتاب انقلاب را
برای همیشه، بندهاش خواهم بود
.ً..
«عاشقت هستم»
زنان
هر روز
شنیدن این جمله را
از ما خواستارند
اما
برای ما گفتنش آسان نیست
زیرا گفتن آن
اگر بندی است بر پای زیبارویان
پایبندی ما را نیز میخواهد
یك رهگذر
اکنون که ساکتم
میشنوی صدای اشتیاقم را
عزیزم؟
فاطمه :)
توجه کردهای آیا؟
چگونه به سویت میشتابم
گویی اولینبار است میبینمت
hassan fatemi
در شهر من
عاشقان را دیوانه میخوانند
در سرزمینم
عشق را
همقطار حشیش و افیون میپندارند
به نام عشق، کیفر میدهند
به نام عشق، قانون مینویسند
و به نام عشق، گردن میزنند
پس من نیز تصمیم گرفتم
شعر و جنون را
پیشهٔ خود سازم.
هدیه
میان آن که به دنبال قصهٔ عشق است
با آن که وطنش را زیر خاکستر میجوید
تفاوتی است بسیار
nedaM
من تفنگ میخواهم
و برای خرید تفنگ
انگشتر مادرم را فروختم.
برای خرید تفنگ
کیفم را گرو گذاشتم،
حتا دستنوشتههایم را.
زبانی که آموختهایم
کتابهایی که خواندهایم
اشعاری که به حافظه سپردهایم
برای خرید تفنگ
یک دِرهم هم نمیارزند.
منکسر
تنها یکبار
و تنها یکبار
نه بیشتر
خواهم گفت: «دوستت دارم.»
درخشش
هرگز
تکرار نمیشود
یك رهگذر
اگر زنی
به نزدت سر فرود آورد و گفت:
«تا ابد دوستت میدارم،
و تو آراستهترینِ مردانی
و نه پیش و نه پس
مانندی تو را نبوده و نخواهد بود.»
این سخن را
کلامی زنانه بدان
که برای زنان در برابر مردان
هر دقیقه، ابدیتی است.
یك رهگذر
روزی خواهد آمد
که دوستت خواهم داشت
آن روز خواهد آمد
اگر فصل بهار دیر آمد، نگران نباش
و اگر باران دیگر نبارید، غمگین مشو
آسمان را چارهای جز تغییر رنگش نیست
و ماه را غیر قرص کامل شدن راهی نیست
روزی خواهد آمد
که دوستت خواهم داشت
یك رهگذر
زنان
چون کلماتِ یک زباناند
مردان اما
در تمام زندگی یک کتاب هم نخواندهاند
یك رهگذر
خانم عزیز
این سرزمینِ سربریده
در پس پردهای پنهان است
خودت بگو
من
زیر آوار چگونه از بوی عطر زنانه لذت ببرم
mim_ti
حجم
۷۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۱ صفحه
حجم
۷۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۱ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان