بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پنهان‌نوشته‌های یک عاشق قرمطی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پنهان‌نوشته‌های یک عاشق قرمطی

بریده‌هایی از کتاب پنهان‌نوشته‌های یک عاشق قرمطی

نویسنده:نزار قبانی
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۶ رأی
۳٫۷
(۶)
آن که به من آموخت نکنم آن‌چه خدمت‌گزاران سیاست‌باز نزد حاکم می‌کنند یا نرقصم آن‌چنان که رقصندگان در بارگاه پادشاهان می‌رقصند آن که به من آموخت خم نکردن کمر شعرم را برای همیشه بنده‌اش خواهم بود
.ً..
زنان چون مزرعه‌ای حاصلخیز مردان چون بولدوزری ویرانگر زنان تفرجگاهی دلپذیر مردان اما قطار سریع‌السیر شبانه زنان چون معبد مردان قهوه‌خانهٔ بین‌راهی زنان به پرنده‌ای قانع‌اند مردان اما تصاحب تمام زنان را می‌خواهند
FATEMEH.AZAR
تو نمی‌دانی و نمی‌خواهی بدانی عالم بی‌تو چه اندازه زشت است من دست رد به سینهٔ مرگ نخواهم زد اگر میان سینه‌هایت چون مسیحْ مصلوبم کنی
s.h
پاییز هیچ‌گاه شباهتش را به من پنهان نمی‌سازد.
یك رهگذر
مردان عشق به زنان را پنهان نمی‌کنند بلکه پوییدن وصال‌شان را جار می‌زنند در بوق‌وکرنا. زنان اما... پنهان کردن عشق مردان را در دل شیوه دارند. و تنها نشانش را بر بالش جا می‌گذارند. به دندانی که هر شب بر تنش می‌فشارند.
یك رهگذر
خدایا نعمت در محاصره بودن را مستدام دار
یك رهگذر
من دست رد به سینهٔ مرگ نخواهم زد اگر میان سینه‌هایت چون مسیحْ مصلوبم کنی
یك رهگذر
تو بلندترین قلهٔ مقصد منی در این سفر بی‌بازگشت که به قهقرا رفتن سازگار نبوده با میلم پس دوستم بدار بسیار یا کم و بدان رقم بزن قوت و ضعف انگیزه‌ام را
یك رهگذر
زنان چون مزرعه‌ای حاصلخیز مردان چون بولدوزری ویرانگر
یك رهگذر
زنان پیانو هستند مردان اما موسیقی نمی‌دانند بسیار اندک‌اند مردانی که موسیقی آموخته باشند
یك رهگذر
یک خبر فرهنگی پادشاه صاحب‌شوکت پادشاه سبزدست با اوصافی به‌کمال و القابی شایسته و درخور برای تحقق آرزویش آرزوی عدالت برای همهٔ مردمان و فراهم شدن نان و لباس‌شان چنین فرمان داده: واردات هرگونه کتاب و دفتر توسط وزارت بازرگانی ممنوع، و بازرگانان برای واردات غلات پوست‌کنده مجاب شوند.
zohreh
دنیا از وجودشان چنان غرق در نور شده که دیدن‌شان سخت است در دست‌های‌شان سنگ دارند اما چون چراغ، نور بخشیده و چون بشارتی نمایان می‌شوند می‌رزمند و می‌شکفند و شهید می‌شوند
.ً..
من نامه‌ای عاشقانه نوشتم تو نیز نامه‌ای عاشقانه نوشتی و این‌گونه بود که بهار آمد
منکسر
گل را به لغت‌نامه نیازی نیست که عطرش زبان اوست
منکسر
بازگرد هر زمان که خواهی بازگرد که دروازه‌های پذیرشم همیشه باز است به روی تو بازگرد تو معشوق برگزیدهٔ منی تو گل برترینم ستارهٔ منتخب اقبالم
یك رهگذر
روزی خواهد آمد که نقشه‌های زندگی‌ام را دیگرگون کنم یا به آتش‌شان کشیده منفجر کنم و هیچ‌گاه نخواهم دانست چه وقت آتش در لباسم شعله خواهد کشید و از پنجره کدامین لباس مرگ به سراغم خواهد آمد
mim_ti
این‌جا قتلگاه زنان است و دیگر هیچ.
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
اگر به وطنم بازگردم بار دیگر باز هم خود را تکه‌ای فراری از آن‌جا خواهم یافت
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
اکنون که ساکتم می‌شنوی صدای اشتیاقم را عزیزم؟ سکوت کارآترین سلاح من است.
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
روزی خواهد آمد که من به سرزمین صلح قدم بگذارم و دریابم تفاوت میان جنون مستی و آرامش سنگواره‌ای
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴

حجم

۷۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۱ صفحه

حجم

۷۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۱ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان