۴٫۳
(۱۶)
اگر با تو بنشینم
ـ دقایقی حتی ـ
ترکیب خونم دیگرگون میشود.
کتابها
به پرواز درمیآیند
تابلوها
گلدانها
ملحفهها
و توازن زمین
بههم میخورد
Arezuwishi
عشق
این است که جغرافیایی نداشته باشد.
و تو
تاریخی نداشته باشی
عشق این است که تو
با صدای من سخن بگویی
و با چشمان من ببینی
و هستی را
با انگشتان من
کشف کنی
Arezuwishi
وقتی که تو را دوست میدارم
ماه از من طلوع میکند
و تابستانی زاده میشود
گنجشگان مهاجر باز میآیند
و چشمهها سرشار میشوند.
وقتی به قهوهخانه میروم
دوستانم
گمان میکنند که بوستانم!
Arezuwishi
جز عشق تو
ساعتی به دستم نیست
علیرضا
عشق
این است که جغرافیایی نداشته باشد.
و تو
تاریخی نداشته باشی
عشق این است که تو
با صدای من سخن بگویی
و با چشمان من ببینی
و هستی را
با انگشتان من
کشف کنی.
Tahan
ساعتهای گرانی
که پیش از عشق تو خریده بودم
از کار افتادهاند
و اینک
جز عشق تو
ساعتی به دستم نیست.
آیدا
پسرم!
در زندگیات
زنی است
با چشمانی شکوهمند.
لبانش
خوشه انگور.
خندهاش
موسیقی و گل
اما
آسمان تو بارانیست
و راه تو بسته.
آیدا
آرزو میکردم
که تو از آنِ من بودی
در روزگاری که بر گل ستم نبود
بر شعر
بر نی
و بر لطافت زنان.
اما
افسوس
دیر رسیدهایم
ما گل عشق را میکاویم
در روزگاری
که عشق را نمیشناسد.
آیدا
شعر را
با تو قسمت میکنم
روزنامه صبح را
و قهوه را.
زبانم را
با تو قسمت میکنم
عمرم را
...
و در شب شعرم
صدایم از لبان تو برمیخیز
آیدا
عشق
این است که جغرافیایی نداشته باشد.
و تو
تاریخی نداشته باشی
عشق این است که تو
با صدای من سخن بگویی
و با چشمان من ببینی
و هستی را
با انگشتان من
کشف کنی.
آیدا
ماه من!
به چشمان تو سوگند
ـ که میلیونها ستارهاش، پناه میگیرند.
MiM
بلقیس!
تو درد منی
و درد شعر
MiM
آخرین انقلاب من
تو بودهای.
MiM
هر گاه
مردم شعر تازهای از من بخوانند
تو را سپاس میگویند.
mim_ti
اینجا
قبیله را، قبیله میخورد.
روباه را، روباه میکشد
و عنکبوت را، عنکبوت.
داریوش
بانوی من!
عاقل باش
که من پیامبر عشق نیستم
و بهیاد ندارم
آیهای آورده باشم
که من خود نیز
آیههایم را باور ندارم.
داریوش
عشق تو
مرا آموخت
که شب
غم غریبان را
چند برابر میسازد.
داریوش
عشق تو
مرا آموخت
که تو را دوست بدارم
در همه اشیاء
در درختی عریان
در برگهای خشکیده
در هوای بارانی
داریوش
عشق تو
کارهایی به من آموخت
که در حسابم نبود
داریوش
افسوس
دیر رسیدهایم
ما گل عشق را میکاویم
در روزگاری
که عشق را نمیشناسد.
داریوش
حجم
۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
حجم
۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
قیمت:
۷۷,۰۰۰
تومان