بریدههایی از کتاب دریاس و جسدها
۴٫۱
(۲۲)
«آدمها هیچوقت به خاطر وجود یا عدم وجودِ خدا به جان هم نیفتادهاند، به خاطر نام خداها میجنگند. آدمها مشکلی با این ندارند که خم شوند و سجده کنند، بلکه مشکلشان این است که به سوی چه کسی پیشانی به زمین بسایند.»
Mary gholami
«قیام حقیقی کاری محال است، در قیام حقیقی باید خداها و انسانها تا مغز استخوان تغییر کنند، اما اینجا نه میتوانیم خداها را تغییر دهیم و نه انسانها میتوانند از اخلاق و سنت و فرهنگ خود دست بردارند و آن را تغییر بدهند، چیزی که میتوانیم تغییر بدهیم فقط تغییر چهرهٔ خلیفههای خداست روی زمین و شکل حکمرانی به زیردستها. این تغییر، دگرگونی اصیل و بنیادینی نیست اما ابلهان را خوشحال میکند. در این شهر تنها کسی میتواند مردم را به قیام تحریک کند که به آنها بگوید بدون تغییر بخشی از دینتان، بدون تغییر خود و اخلاقتان، دنیاتان را تغییر میدهم. قیام پوچی است، اما تنها شکل قیام است که امکانپذیر است. بجز ندای اخلاق، چیز دیگری نیست که مردمان شرق را متحد کند... هیچ ایدئولوژی و قصهای وجود ندارد که قادر به متحد کردن آنها باشد.»
Zahra Manzari tavakkoli
من سیسال معلم زبان و دینی بودم، میدانم خدا فقط خدای من و تو نیست، خدای درخت و سنگ و پرنده و جانوران هم هست. اما مردم اینجا کثیف و خودپرستند، خدایی میخواهند تا بگویند این تنها خدای من است. خدای ما، خدای همهکس و همهٔ باورها و همهٔ اقوام نیست، خدای ماست. مردم طاقت و توانی ندارند که خدا را با دیگران تقسیم کنند.
شلاله
باور داشت که صدها سال قدرت مطلق دین و گسترش خرافات، ارادهٔ مردم را ضعیف کرده است، طوری که دیگر آدمی وجود اراده را حس نمیکند. ژنرال در تفکراتش بسیار عمیق بود. بر این باور بود که روزی پنجبار سجده در برابر خدا، از او انسانی ساخته که بیسجده قادر به زندگی نیست. به همین دلیل این عمل، بخش مهمی از سیاست است. با صراحت گفت، ما نمیتوانیم سجده را نادیده بگیریم و از بین ببریم. این خرافاتِ روشنفکران است که میخواهند آدمی که سجده میکند وجود نداشته باشد. روی زمین دو نوع فرهنگ وجود دارد، فرهنگی که به انسان یاد میدهد سجده نکند و فرهنگی که به انسان یاد میدهد سجده کند. ما در فرهنگی به دنیا آمدیم و بزرگ شدیم که به انسان سجده یاد میدهد. کسی که میخواهد این فرهنگ را درهم بشکند، سرش به سنگ سختی میخورد.
ملیکا
. تنها در پایان فهمیدم، من هم شیدای شبحیام و تمام مدتی که این داستان را بازگو میکنم، شبحی مرا پی خودش میکشد... شبح پیشوایی، رهبری، پیامبری نه، بلکه انسانی کوچک و ناتوان که هیچکس را ندارد پی سایهاش راه بیفتد و اسمش دریاسِ ستارهخانم است.
Hamid_R_khani
اینجا حقیقت چیزی نیست که از علم سرچشمه بگیرد.
Hamid_R_khani
هیچچیز از حقیقت ضعیفتر نیست
Hamid_R_khani
من هم طوری شدهام که گهگاه از خودم میپرسم، یکی از این مردمم یا نه؟
Hamid_R_khani
«دقت میکنم و میبینم مردم شهر دنبال تفکر و اندیشهٔ جدیدی نیستند، بلکه شیفتهٔ رهبر جدیدند. وقتی از دورانی به دورانی دیگر میروند، تنها چیزی که تغییر میدهند رهبرانند. فکر میکنم هرکس بخواهد رهبرشان را از آنها بگیرد یا حرمتش را لکهدار کند، انگار با آتش بازی میکند.»
Hamid_R_khani
مردمانِ زیادی بیآنکه بدانند منتظر چه هستند، انتظار قیام را میکشیدند. مردمانی از حومه میآمدند و نمیدانستند برای چه میآیند، اما برای قیام میآمدند. بعضی میدانستند برای قیام آمدهاند.
Hamid_R_khani
حجم
۲۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۱۳۶,۰۰۰
تومان