بریده‌هایی از کتاب تاریخ تمام‌وکمال جهان

عوامل شهرت ژولیوس سزار از این قرار است؛ ۱. اختراع یک سالاد مشهور. ۲. ساختن قصری در لاس‌وگاس. (اولین امپراتور رومی بود که موفق به این کار شد.) ۳. کشتن زنش با آب‌لیموگیر.

جُرج برناردشاو انگلیسی گفته «حق با هگل بود که می‌گفت آن‌چه ما از تاریخ می‌آموزیم این است که انسان‌ها هیچ‌گاه از تاریخ چیزی نمی‌آموزند.»

جُرج برناردشاو انگلیسی گفته «حق با هگل بود که می‌گفت آن‌چه ما از تاریخ می‌آموزیم این است که انسان‌ها هیچ‌گاه از تاریخ چیزی نمی‌آموزند.»

اما نگو که انگلیسی‌ها یک سلاح مخفی داشتند به اسم امریکا. آن‌ها قبلنا از این سلاح در جنگ کبیر استفاده کرده بودند. نکته‌اش هم این‌جا بود که انگلیسی‌ها از این سلاح مخفی فقط در آخرین لحظه می‌توانستند استفاده کنند چون امریکایی‌ها خوش نداشتند راه بیفتند دور دنیا و هر روز چمدان ببندند و چمدان باز کنند و گذرنامه‌شان را گم کنند و از این دردسرها. بله، امریکا کارش این بود وقتی وارد جنگ بشود که مطمئن باشد پیروز می‌شود. این هم چیزی نیست که آدم تا به لحظهٔ آخر نزدیک نشده باشد بفهمد. به خاطر همین، آن‌قدر صبر می‌کردند تا خوب که هوا آفتابی شد سر بزنگاه بیایند و بگویند ما هم شریک. وقتی هم که کارها به‌خوبی‌وخوشی تمام می‌شد می‌آمدند عکس یادگاری می‌گرفتند.

خیلی عجیب است که آدم می‌بیند از زمانی که تاریخ به وجود آمده (احتمالاً دو هزار سال پیش) تا همین صد سال اخیر، زن‌ها حق نداشتند درست‌وحسابی جزء تاریخ باشند. چه‌طور همچین چیزی ممکن است؟

هیچ‌کس بیشتر از ویکتوریایی‌ها کار نکرد و سختی نکشید. همین هم بود که به‌راحتی پیروز شدند.

دربارهٔ تاریخ بسیار چیزها گفته‌اند از جمله آمبروز بیرس امریکایی گفته «تاریخ گزارشی غالباً دروغ از وقایعی غالباً بی‌اهمیت است که به دست حاکمانی اکثراً رذل و سربازانی اکثراً احمق ساخته‌وپرداخته می‌شود.» یا مثلاً جُرج برناردشاو انگلیسی گفته «حق با هگل بود که می‌گفت آن‌چه ما از تاریخ می‌آموزیم این است که انسان‌ها هیچ‌گاه از تاریخ چیزی نمی‌آموزند.»

جُرج برناردشاو انگلیسی گفته «حق با هگل بود که می‌گفت آن‌چه ما از تاریخ می‌آموزیم این است که انسان‌ها هیچ‌گاه از تاریخ چیزی نمی‌آموزند.»

آن‌قدر بی‌دردسر که نورمن، پادشاه فرانسه به آن‌سوی کانال مانش (یا به قول فرانسوی‌ها «لامانچا») نگاهی انداخت و با خودش گفت چه‌طور است برویم پادشاه بریتانیا هم بشویم.

مسیحیان حاضر نبودند خدایان فابریک و معرکه‌ای را بپرستند که رومی‌ها «اختراع» کرده بودند و از طرفی به جای الفبای جدید و محشری که آن‌ها را هم رومی‌ها اختراع کرده بودند، دایم عکس ماهی می‌کشیدند.