بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کالیگولا | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کالیگولا

بریده‌هایی از کتاب کالیگولا

نویسنده:آلبر کامو
امتیاز:
۳.۹از ۶۱ رأی
۳٫۹
(۶۱)
برای ساختن یک سناتور یک روز مهلت کافی است، اما برای تربیت یک کارگر ده‌سال وقت لازم است.
nepeta
با این همه اگر بخواهیم در این دنیا زندگی کنیم، لازم است از آن دفاع کنیم.
nepeta
برای ساختن یک سناتور یک روز مهلت کافی است، اما برای تربیت یک کارگر ده‌سال وقت لازم است. کالیگولا: اما به گمانم برای تبدیل‌کردن یک سناتور به یک کارگر بیست‌سال زمان می‌برد.
ell
برای برابرشدن با خدایان یک راه وجود دارد: کافی است آدم به همان اندازهٔ آن‌ها ستم‌گر باشد.
rezai milad
بهترین چیزی که در وجودم دارم، نفرتم است.
rezai milad
آدم‌ها می‌میرند و خوشبخت هم نیستند
rezai milad
یادتان باشد که بدبختی مانند ازدواج است. آدم گمان می‌کند انتخاب کرده، حال آن‌که درمی‌یابد انتخاب شده است. این‌گونه اتفاق می‌افتد و آدم راه چاره‌ای هم ندارد.
rezai milad
«کاش همهٔ مردم رم یک نفر می‌شدند تا من با یک ضربهٔ شمشیر سرشان را از بدن جدا کنم.»
rezai milad
دوست‌داشتن کسی یعنی پذیرفتنِ با او پیرشدن.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
آدم نمی‌تواند کسی را که می‌کوشد وجود حقیقی‌اش را زیر نقاب‌های گوناگون پنهان کند، دوست داشته باشد.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
آدم نمی‌تواند از کار سرنوشت سردربیاورد، به همین دلیل هم هست که من سرنوشتم را خودم ساخته‌ام
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
زندگی‌کردن، کزونیا، زندگی‌کردن خلاف عشق است.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
آدم‌بودن چه دشوار و چه تلخ است.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
من از اهل ادب خوشم نمی‌آید و دروغ‌هاشان را نمی‌توانم تحمل کنم. آن‌ها مدام پرحرفی می‌کنند تا به حرف‌های خودشان گوش ندهند. اگر گوش کنند درمی‌یابند که آدم‌های بی‌ارزشی هستند، آن‌وقت دیگر قادر به حرف‌زدن نخواهند بود. یالّا، بروید بیرون، من از شاهدهای دروغین متنفرم.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
تنهایی! تو می‌فهمی تنهایی یعنی چی؟ تو فقط با تنهایی شاعرها و ناتوان‌ها آشنایی داری. تنهایی؟ ولی کدام‌یک؟ آه، تو این را نمی‌دانی که آدم هیچ‌وقت تنها نیست و سنگینی آینده و گذشته همه‌جا همراهش است
soniya
آدم همیشه به بهای محدودکردن دیگران می‌تواند آزاد باشد.
soniya
نه، نگاه‌شان کن، کزونیا، هیچ‌چیز به‌جا نمانده. شرافت، احترام. در مورد خردمندی و شعور، ملت چه قضاوتی خواهند کرد، هیچ‌چیز دیگر گویای این موضوع نیست. همه‌چیز در برابر ترس ناپدید می‌شود.
soniya
بگذاریم کالیگولا به کارهایش ادامه دهد، حتا برعکس او را در راهی که درپیش گرفته جلو برانیم. دیوانه‌بازی‌هایش را سازمان‌دهی کنیم. روزی خواهد رسید که او خود را در برابر امپراتوری‌ای پر از مرده‌ها و خویشان مرده‌ها تنها خواهد یافت.
soniya
آه، کزونیا، می‌دانستم که آدم می‌تواند نومید باشد، اما نمی‌دانستم این واژه چه مفهومی دارد. مانند همهٔ مردم گمان می‌کردم گونه‌ای بیماری روحی است. اما نه، جسم است که رنج می‌برد. پوستم اذیتم می‌کند، سینه‌ام و همهٔ اعضای بدنم درد می‌کنند. احساس می‌کنم در سرم خلأ ایجاد شده و حالم دارد به‌هم می‌خورد. از همه بدتر این طعم ناخوشایندی است که در دهان دارم. نه از خون خبری هست، نه از مرگ و نه از تب، ولی درعین حال هر سه در دهانم هستند. کافی است زبانم را توی دهانم بچرخانم تا همه‌چیز در نظرم تیره‌وتار شود و از همهٔ مردم متنفر شوم. آدم‌بودن چه دشوار و چه تلخ است.
soniya
آدم نمی‌تواند کسی را که می‌کوشد وجود حقیقی‌اش را زیر نقاب‌های گوناگون پنهان کند، دوست داشته باشد.
پونه

حجم

۹۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۹۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان