بریدههایی از کتاب کالیگولا
۳٫۹
(۶۱)
تنهایی! تو میفهمی تنهایی یعنی چی؟ تو فقط با تنهایی شاعرها و ناتوانها آشنایی داری. تنهایی؟ ولی کدامیک؟ آه، تو این را نمیدانی که آدم هیچوقت تنها نیست و سنگینی آینده و گذشته همهجا همراهش است. کسانی را که کشتهایم با ما هستند. و برای آنها این کار آسانتر است. ولی کسانی را که آدم دوست نداشته و آنها آدم را دوست داشتهاند، تأسفها، آرزوها، تلخکامی و عشق، روسپیان و خدایان اراذل، همهجا حضور دارند.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
این بیماریایست که نه خردمند میشناسد و نه احمق.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
دوستداشتن کسی یعنی پذیرفتنِ با او پیرشدن.
Mhri
زندگیکردن خلاف عشق است.
Mhri
دنیا به این صورتیکه میبینیم تحملپذیر نیست. به همین دلیل احتیاج به ماه دارم، یا خوشبختی، یا جاودانگی، چیزی که شاید عاقلانه نباشد. اما به این دنیا هم تعلق نداشته باشد.
m_oghab
کالیگولا به من میگفت علاقهٔ شدید به چیزی داشتن بدون اندکی سنگدلی امکانپذیر نیست.
نسیم رحیمی
وقتی آدم نمیتواند عقیدهٔ کسی را عوض کند، باید ضربهٔ محکمی را به او وارد سازد.
نسیم رحیمی
اگر توانسته بودم پدرم را انتخاب کنم، هرگز بهدنیا نمیآمدم.
nepeta
پس از اینکه زمین را به خون آغشته کردی، آسمان را هم به گند کشیدی.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
حکومتکردن یعنی دزدیدن، این را همه میدانند. فقط روشش فرق میکند.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
دوستداشتن کسی یعنی پذیرفتنِ با او پیرشدن.
دانور🌱
تو جوانتر از آن هستی که با مفهوم واقعی مرگ آشنا باشی.
دانور🌱
خانواده لرزان است، حرمت کار از بین رفته، میهن بهطور کامل دستخوش کفر شده. فضیلت ما را به کمک میطلبد، آیا حاضر نیستیم به ندایش گوش دهیم؟
دانور🌱
من از اهل ادب خوشم نمیآید و دروغهاشان را نمیتوانم تحمل کنم. آنها مدام پرحرفی میکنند تا به حرفهای خودشان گوش ندهند. اگر گوش کنند درمییابند که آدمهای بیارزشی هستند، آنوقت دیگر قادر به حرفزدن نخواهند بود.
Mhri
من عقلم را از دست ندادهام و هرگز هم تا این اندازه عاقل نبودهام. فقط ناگهان احساس کردم نیاز به ناممکن دارم.
Sepideh
کزونیا، میدانستم که آدم میتواند نومید باشد، اما نمیدانستم این واژه چه مفهومی دارد. مانند همهٔ مردم گمان میکردم گونهای بیماری روحی است. اما نه، جسم است که رنج میبرد. پوستم اذیتم میکند، سینهام و همهٔ اعضای بدنم درد میکنند. احساس میکنم در سرم خلأ ایجاد شده و حالم دارد بههم میخورد. از همه بدتر این طعم ناخوشایندی است که در دهان دارم. نه از خون خبری هست، نه از مرگ و نه از تب، ولی درعین حال هر سه در دهانم هستند. کافی است زبانم را توی دهانم بچرخانم تا همهچیز در نظرم تیرهوتار شود و از همهٔ مردم متنفر شوم. آدمبودن چه دشوار و چه تلخ است.
Mitir
دوستداشتن کسی یعنی پذیرفتنِ با او پیرشدن. من قادر به پذیرفتن چنین عشقی نیستم.
نسیم رحیمی
خوشبختی بخشنده است، دستودلباز است، با نابودکردن زنده نمیماند.
نسیم رحیمی
رنجدادن دیگران تنها وسیله برای خودفریبدادن است.
MasiBanoo21
آدم همیشه به بهای محدودکردن دیگران میتواند آزاد باشد.
کاربر ۲۵۲۷۵۵۰
حجم
۹۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۹۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰۵۰%
تومان