بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دورتر از شاخه نیلوفر | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دورتر از شاخه نیلوفر

بریده‌هایی از کتاب دورتر از شاخه نیلوفر

نویسنده:محمود درویش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۴۲ رأی
۳٫۴
(۴۲)
گفتند: عشق قدرتمند است مانند مرگ/ گفتم: اشتیاق آتشین ما برای زندگی از عشق و مرگ، قدرتمندتر است حتی اگر دلیلی برای زندگی نداشته باشیم/ صدای ساز سوگواری‌مان را کم می‌کنیم تا در پایکوبی همسایگان‌مان شریک باشیم ... زندگی ساده است و حقیقت همچون غبار
Elham jannesari
اگر در خیابانی قدم زدی که به پرتگاه نمی‌رسد به کسانی که زباله‌ها را جمع می‌کنند، بگو: سپاسگزارم اگر زنده به خانه برگشتی، مانند قافیه‌ها که در پایان بیت می‌آیند به خودت بگو: سپاسگزارم اگر چیزی را انتظار می‌کشیدی و توقعت برآورده نشد. فردای همان روز برگرد که ببینی کجا بوده‌ای، و به پروانه بگو: سپاسگزارم اگر با تمام توان فریاد زدی، و پژواک صدایت آمد: «چه کسی اینجاست؟» به هویت بگو: سپاسگزارم اگر به گلی نگاه کردی و بدون آنکه احساسی در تو برانگیزد شادمان شدی، به قلبت بگو: سپاسگزارم اگر صبح بیدار شدی و دیدی هیچ‌کس دور و برت نیست و هیچکس چشمانت را نمی‌مالد، به بینایی بگو: سپاسگزارم اگر حرفی از حروف نامت و نام وطنت را به خاطر آوردی پسر خوبی باش! به پروردگارت بگو: سپاسگزارم
مریم بانو
اگر گلی پژمرد بهار احساس وظیفه نمی‌کند که برایش گریه کند.
Mahya Derakhshan
وقتی مدت‌ها به غنچه‌ای خیره می‌شوی که دیوار را شکافته و سر برآورده و با خود میگویی: هنوز امیدی هست که از شن‌ها بیرون بیایم یعنی قلبت سبز شده است
دمپایی ابری
ای زندگی، آرام قدم بردار، بگذار نگاهت کنم با همه کاستی‌های پیرامون‌مان چقدر فراموش کردم تو را آنگاه که در آغوشت به دنبال خودم و تو می‌گشتم و هرگاه رازی از تو دریافتم با خود گفتم: چقدر نمی‌شناسمت به نیستی بگو: مرا کم گذاشته‌ای و من بوده‌ام که تو را کامل کنم
Marziyyehh
[مرگ دلایل زیادی دارد که سختی زندگی یکی از آن‌هاست]
سپیده اسکندری
هیچ رازی در جسم من نیست به جز انتظاری که کشیده‌ام
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
هنوز امیدی هست که از شن‌ها بیرون بیایم یعنی قلبت سبز شده است
فاطمه :)
در گوشهٔ این قهوه‌خانه فراموش شده‌ای و چقدر آزادی
.ً..
در قهوه‌خانه نشسته‌ای با روزنامه‌ای پیش رو نه، تنها نیستی. نصف لیوانت خالی است و نصف دیگرش را خورشید پر کرده است ...
Eiman Raziabadi
وقتی مدت‌ها به غنچه‌ای خیره می‌شوی که دیوار را شکافته و سر برآورده و با خود میگویی: هنوز امیدی هست که از شن‌ها بیرون بیایم یعنی قلبت سبز شده است
مهری
ای عشق، تنها هدف ما شکست خوردن در نبرد با تو است ...
Mahi.G243
در خانه می‌نشینم، نه شادم نه غمگین برایم اهمیتی ندارد بدانم که واقعاً خودم هستم یا هیچ‌کسی نیستم
ماریا
و هرگاه رازی از تو دریافتم با خود گفتم: چقدر نمی‌شناسمت
رِ
وقتی راه می‌روی و رویا را نمی‌بینی که مانند سایه‌ای رویاروی تو راه می‌رود یعنی قلبت زرد شده است...
دمپایی ابری
نصیبی از پیروزی نخواهند برد وحشی‌هایی که به سوی ما لشگرکشی کرده‌اند سحرگاه که برای وطن جشن می‌گیریم
Hakime Zare
به خانه برمی‌گردی، به خانهٔ خودت. به دیگران فکر کن به مردمی که در خیابان‌اند در رختخوابت دراز می‌کشی و ستاره‌ها را می‌شماری به دیگران بیندیش مردمی که جایی برای خواب ندارند
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
وقتی مدت‌ها به غنچه‌ای خیره می‌شوی که دیوار را شکافته و سر برآورده و با خود میگویی: هنوز امیدی هست که از شن‌ها بیرون بیایم یعنی قلبت سبز شده است
فاطمه :)
حتی اگر دلیلی برای زندگی نداشته باشیم/ صدای ساز سوگواری‌مان را کم می‌کنیم تا در پایکوبی همسایگان‌مان شریک باشیم ... زندگی ساده است و حقیقت همچون غبار
Maryam
از یاد برده‌ام در کدام سرزمین زاده شده‌ای فراموش کرده‌ام از کدام سرزمین فرستاده شده‌ام آب و هوا، من و تو دو پرنده‌ایم که روی ستاره نشسته‌ایم
محمد حیدری سیروانی

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان