بریدههایی از کتاب سوء تفاهم
۳٫۸
(۳۹)
من هم دیگه از این جایی که هیچ چشماندازی نداره و مدام به قلبم فشار میآره حالم به هم میخوره، تا سرحد مرگ، و فکر میکنم دیگه طاقت حتی یه ماه دیگه زندگیکردن توی این جای نکبتی رو ندارم.
Mohammad Hassan Hajivandi
بعضیوقتا خیلی لذتبخشه که آدم کسی رو داشته باشه که وقتی راجع به خودش حرف میزنه به حرفهاش گوش بده.
boratav
من آزادیم رو از دست دادهم. جهنم از اینجاست که شروع میشه!
soniya
همهمون رودست خوردیم. همهمون فکر میکنیم توی زندگی یه چیزی ما رو به خودش میخونه، یه روحی داره یه خبری بهمون میده. اینهمه شیون و زاری برای چی؟ برای عشق، برای دریا؟ همهش چرنده. همهش مسخرهبازیه. شوهرت حالا جواب رو پیدا کرده. همهمون یه خونه بیشتر نداریم، همون خونهٔ مخوفی که دستآخر همهمون رو میچپونن توش، بغل به بغل همدیگه.
reyhan
میبینی که اشک نریختم. این فقط عذاب زندهشدن دوبارهٔ عشقه، عشقی که زنده میشه ولی درست همونموقع هم از تو دور میشه و باید شاهد رفتنش باشی.
Faezeh ☕
توی این دنیایی که از هیچی نمیشه مطمئن بود بعضی چیزها قطعی هستن.
soniya
پاییزی که یه بهارِ دوبارهس که برگها همهشون شبیه گلها میشن. (با سماجت نگاهش را به او میدوزد) اگه درست نگاه کنین بعضی زندگیها هم همینطوری بهار میکنن، فقط به شرطی که با صبر و حوصلهتون بهشون مجال بدین.
.GH.
حالا من توی خونهٔ خودم توی کشور خودم یه تبعیدیام.
zahra rahimzadeh
اینهمه شیون و زاری برای چی؟ برای عشق، برای دریا؟ همهش چرنده. همهش مسخرهبازیه. شوهرت حالا جواب رو پیدا کرده. همهمون یه خونه بیشتر نداریم، همون خونهٔ مخوفی که دستآخر همهمون رو میچپونن توش، بغل به بغل همدیگه. (با نفرت) تو هم به همین جواب میرسی. و اگه اون وقتی که به این جواب رسیدی دیگه جونش رو داشته باشی با یهجور کیف و لذت یاد یه همچو روزی میافتی که هنوز فکر میکردی سرخطِ تلخترین تبعید هستی که اسمش رو گذاشتیم تنهایی.
Mohammad Hassan Hajivandi
زخمی که زُقزُق میکنه و هر حرکتی سوزشش رو بیشتر میکنه و انگار خوبشدنی هم نیست. من این زخم رو خوب میشناسم. ترسه، ترس از تنهایی، ترسی که از وقتی به دنیا میآییم باهامونه. رسیدن به این نتیجه که جوابی در کار نیست.
Mohammad Hassan Hajivandi
حجم
۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
حجم
۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۸,۰۰۰۳۰%
تومان