بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی | صفحه ۳۵ | طاقچه
کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی اثر گروس عبدالملکیان

بریده‌هایی از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۱ رأی
۴٫۳
(۱۸۱)
عصر بر روح پله‌ها می‌نشینی رنجِ چای را می‌نوشی و می‌گویی: خدا نزدیک‌تر شده آن‌قدر که وقتی درخت را می‌تکانم ابرها بر زمین می‌ریزند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
حرف نمی‌زنی چرا که می‌دانی یک پرنده وقتی حرف می‌زند انسان است وقتی سکوت می‌کند، آسمان
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
حالا که نیستم به دخترم بگو مرا نقاشی کند می‌خواهم توی کیفش باشم لابه‌لای کاغذهاش حالا که نیستم... حالا از زندگی چه مانده است جز این کاغذ سفید که برای اعتراف مقابلم گذاشته‌اند من اما چون هفت‌سالگی بر برف‌ها می‌دوم و آن‌ها از ردپایم هیچ نمی‌فهمند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
حالا که نیستم شعرهایم را بخوان می‌خواهم صدایت باشم دهانت، لب‌هایت قطره‌اشکی که از گونه‌ات بر زمین می‌افتد می‌خواهم زمینت باشم
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
حالا که نیستم پیراهنم را اتو بزن دکمه‌هایم را ببند کفش‌هایم را برق بینداز بُگذار نبودنم مرتب باشد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
یادت هست؟ رو‌به‌روی دریا نشسته بودیم وُ دریا رفته بود برای‌مان موج بیاورد یادت هست؟ رو‌به‌روی هم نشسته بودیم وُ پیش از آن‌که دست‌های هم را بگیریم جمله‌هامان بلند شدند جمله‌هامان به هم پیچیدند و بچه‌هاشان را به دنیا آوردند یادت هست...‌؟
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
زخمی بر سینه‌ی من است که با من حرف نمی‌زند با دوستانم حرف نمی‌زند با دکترم حرف نمی‌زند زخمی که منتظر مانده است شب شود و از اعماقِ خونی‌اش تو را صدا کند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
آن‌قدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود می‌خواهم این‌بار از آخر به اول دوستت داشته باشم وگرنه راه رفتن روی دو پا را که هر آدمی می‌داند می‌خواهم این‌بار با جنازه‌ام تو را بغل کنم با خون رفته‌ام به رود‌ها تو را بنویسم با دجله با فُرات با کارون آن‌قدر از تو می‌نویسم تا دریا تمام شود
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
آن‌قدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود می‌خواهم این‌بار از آخر به اول دوستت داشته باشم وگرنه راه رفتن روی دو پا را که هر آدمی می‌داند می‌خواهم این‌بار با جنازه‌ام تو را بغل کنم با خون رفته‌ام به رود‌ها تو را بنویسم با دجله با فُرات با کارون آن‌قدر از تو می‌نویسم تا دریا تمام شود
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
باد می‌وزد و معنا را از زندگی جدا می‌کند من اما به آسمان خیره‌ام به رنگ سرخ که آن پرنده‌ی غریب را به منقار گرفته است وُ دور می‌شود من اما به آسمان خیره‌ام به شب به تنهایی و هر دو نیمه‌ی ماه تاریک است
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
دستی که دیگر نمی‌توانستند مجبورش کنند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
دستی تا ابد یکدست دستی که از تمامِ چیزها دست کشیده بود
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
پس دست را برداشت رفت بیرون که زخم‌های پاییز را ببندد لکه‌های خون را از ابرها پاک کند پوست شب را بشکافد و استخوانِ ماه را جا بیندازد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
در خرابه‌ها قدم می‌زنم و فکر می‌کنم اناری که بر شاخه خشکیده باید همین زمین باشد که خدا از کنارش عبور می‌کند و حتی میلی به چیدنش ندارد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
در خرابه‌ها قدم می‌زنم و فکر می‌کنم اناری که بر شاخه خشکیده باید همین زمین باشد که خدا از کنارش عبور می‌کند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
روبه‌روی آینه می‌ایستم و آینه سعی می‌کند سعی می‌کند سعی می‌کند از این‌همه خرابه چهره بسازد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
من دیده‌ام که اول پوست می‌پوسد بعد گوشت بعد استخوان آخرین لایه امید است که تو را زنده نگه می‌دارد تا ذره‌ذره این شکنجه را حس کنی
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
مگس‌ها بر صورت‌ها نشسته‌اند مگس‌ها بر روح‌ها نشسته‌اند مگس‌ها بر حقیقت نشسته‌اند
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
از خاطرات خاطراتِ بدی دارم: دیوارها فرو‌ریخته و مُردگان در آفتاب ورم کرده‌اند هیچ‌چیز تکان نمی‌خورد و این‌جا بیش‌تر شبیه عکس است تا زندگی
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
حتی از آسمان خاطرات بدی دارم و از رودها وقتی جنازه‌ها را به دریا می‌بردند من فکر نمی‌کنم که اعماق دریا آبی مانده باشد
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان