بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی | صفحه ۴۰ | طاقچه
کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی اثر گروس عبدالملکیان

بریده‌هایی از کتاب سه‌گانه‌ی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۸۱ رأی
۴٫۳
(۱۸۱)
زیبایی‌ها فرو‌ریخته و از زنان چیزی جز مرد نمانده است ما با مردها ازدواج می‌کنیم و بچه‌هامان را از زخم دست‌هامان به دنیا می‌آوریم
مریم بانو
شب است و آن‌که تاریکی را با هزار میخ به آسمان کوبیده انتقام چه چیز را از ما می‌گیرد؟
El Santo
چگونه کوه بر تخت دراز می‌کشد چگونه کوه لباس می‌پوشد چه می‌شود که در گوشه‌ای می‌نشیند و بعد سنگ‌به‌سنگ به انزوایش اضافه می‌کند
atiye
تو مثل رودخانه‌ای ترکم کردی برای همین است گاهی ماهی‌های مُرده در خود پیدا می‌کنم
atiye
مگر چمدانت چه‌قدر بود که تمام زندگی‌ام را با خود بردی؟
atiye
کسی می‌گوید «این حرف‌ها را تمام کن کاری می‌کنیم که در خونت شنا کنی» من در خونم شنا می‌کنم! و از ساحلی دیگر بیرون می‌زنم
z.gh
می‌نویسم در و آن را باز می‌کنم که داخل شوی می‌نویسم هنوز تنهایی‌ات ترکت نکرده است که معنای تنهایی را بفهمی می‌نویسم زمان و می‌خوانم هر آن‌چه پیر نمی‌شود ما را پیر کرده است
z.gh
چگونه کوه بر تخت دراز می‌کشد چگونه کوه لباس می‌پوشد چه می‌شود که در گوشه‌ای می‌نشیند و بعد سنگ‌به‌سنگ به انزوایش اضافه می‌کند
z.gh
به خانه‌ام برو چشم‌هایم را ببند شمع‌ها را خاموش کن و در نور شمعدانی‌ها بخوان: تنم را با شعر بشویید آخرین تلاش‌هایم را از زیرِ ناخن‌هایم پاک کنید سکوتم را ادامه دهید آن‌قدر که شکستنِ تار مویی را چون سقوطِ درختی در جنگل بشنوید چند دقیقه‌ همان جا بنشینید و بعد... بعد مرا در شکم مادرم خاک کنید
z.gh
ما در زمان نشسته‌ایم وُ زمان در ما راه می‌رود ما در زمان جلو می‌رویم وُ زمان در ما بازمی‌گردد ما در زمان زمین می‌خوریم وُ زمان به راهش ادامه می‌دهد حتی اگر هزار قلب داشته باشی هزار‌بار خواهی مُرد
z.gh
تو مُرده‌ای و مرگت کوهی‌ست که هر چه بر آن خاک می‌ریزم بزرگ‌تر می‌شود
z.gh
روزها را تا می‌زنم ماه‌ها را در کُمد می‌گذارم سال‌ها را دور می‌ریزم شعر را مچاله می‌کنم بلند می‌شوم شماره‌ات را می‌گیرم شماره‌ات را می‌گیرم شماره‌ات را می‌گیرم خدا جواب می‌دهد گوشی را قطع می‌کنم و دستم از آرنج می‌افتد
z.gh
آن‌قدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود می‌خواهم این‌بار از آخر به اول دوستت داشته باشم وگرنه راه رفتن روی دو پا را که هر آدمی می‌داند می‌خواهم این‌بار با جنازه‌ام تو را بغل کنم با خون رفته‌ام به رود‌ها تو را بنویسم با دجله با فُرات با کارون آن‌قدر از تو می‌نویسم تا دریا تمام شود
z.gh
جنگ تمام شده بود و حالا صلح داشت آدم می‌کُشت
z.gh
رفت دست را گذاشت روبه‌روی خدا گفت: دستی که آزادی را فهمیده است دیگر به بازوی انسان بازنمی‌گردد
z.gh
غریبگی نکن نکن غریبگی پسرم! این‌جا خاورمیانه است و هر کجای خاک را بکَنی دوستی، عزیزی، برادری بیرون می‌زند
z.gh
آدم‌ها می‌روند می‌روند می‌روند اما دور نمی‌شوند ما با کدام امید به ساعت‌های‌مان نگاه می‌کنیم وقتی زمان برای مرگ کار می‌کند
z.gh
من دیده‌ام که اول پوست می‌پوسد بعد گوشت بعد استخوان آخرین لایه امید است که تو را زنده نگه می‌دارد
ماهی
پلنگی زخمی‌ام که بازگشته‌ام تا در آغوشت منقرض شوم
زهرا
از زخم بازویم اشک بیرون می‌زند از شکاف دندان‌هایم اشک بیرون می‌زند از خواب‌ها، خنده‌هایم اشک بیرون می‌زند مگر چه‌قدر عمیق گریه کرده‌ام که رودخانه‌ی کنار خانه‌ام خشک است؟
lily

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

حجم

۳۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۳ صفحه

قیمت:
۲۵,۵۰۰
تومان