«خیلی حس بدیه که کاری از دست آدم برنمیآد.»
-Dny.͜.
«آدم نباید سعی کنه ریاضی رو بفهمه. فقط من رو نگران میکنه.
-Dny.͜.
وقتی که این کهکشان به وجود اومده، تمدنهای بسیاری ظهور و سقوط کردهند، ظهور و سقوط کردهند، اونقدر ظهور و سقوط کردهند که خیلی وسوسهانگیزه که فکر کنیم که زندگی در کهکشان، (اولاً) یه چیزیه شبیه دریازدگی، فضازدگی، زمانزدگی، تاریخزدگی و امثالهم، و (دوماً) چیزیه احمقانه.
رها
«برای من افتخاره که برای شما باز بشم و...»
«خفهخون بگیر.»
«... و بعد بسته بشم و بدونم که کارم رو بهخوبی انجام دادهم.»
«گفتم ببند اون دهن صاحبمُرده رو.»
-Dny.͜.
ما در برابر آدمهایی که دیوونهوار و باشور دنبال یه ایده هستند هیچ شانسی نداریم. اونها برای یه چیزهایی اهمیت قایلند. ما نه. برای همین اونها همیشه برندهاند.
-Dny.͜.
ما در برابر آدمهایی که دیوونهوار و باشور دنبال یه ایده هستند هیچ شانسی نداریم. اونها برای یه چیزهایی اهمیت قایلند. ما نه. برای همین اونها همیشه برندهاند.
رها
«نه. اما یه لیوان برای خودت بریز و ماجراش رو برام تعریف کن.»
رها
میگن که زمان بدترین جا برای گم شدنه.
mahii
میگن که زمان بدترین جا برای گم شدنه.
وحید
کتاب زندگی، جهان و همهچیز اولینبار در انگلستان منتشر شد. به هنگام انتشار کتاب در امریکا ناشر امریکایی واژهٔ fuck (در ترجمهٔ فارسی: شِت) را، که در پاراگرافهای قبل آمده، غیرقابلچاپ ارزیابی کرد و خواهان حذف آن شد.
آدامز اما به حذف یا تغییر این کلمه (از fuck به بلژیک) بسنده نکرد و برای به طنز کشیدن سانسور در ایالات متحده چند پاراگراف به متن اضافه کرد که فقط در نسخهٔ چاپ امریکا موجود است. من هم متن اصلی با واژهٔ شِت و هم پاراگرافها با واژهٔ بلژیک را ترجمه کردهام. نسخهٔ چاپ امریکا برای تفکیک دو نسخه در پیوست کتاب آمده است. ـ م.
arash