بریدههایی از کتاب فلسفهای برای زندگی
۴٫۲
(۱۳۷)
کسی که گهگاه سختیهای کوچکی را تجربه میکند روزبهروز مطمئنتر میشود که سختیهای بزرگتر را هم تاب خواهد آورد. در نتیجه احتمال پیش آمدن چنین سختیهایی در آینده، باعث نگرانی و اضطراب او در زمان حال نمیشود. به گفته موسونیوس چنین فردی با تجربه سختیهای کوچک، شهامتش را بالا میبرد. اما کسی که با سختی بیگانه است و هیچگاه سرما و گرسنگی را احساس نکرده، از اینکه روزی گرفتار چنین چیزهایی بشود به وحشت میافتد. چنین کسی وقتی اکنون از نظر جسمی در آرامش و راحتی است، به احتمال زیاد از نظر روانی معذب است؛ زیرا نگران اتفاقاتی است که آینده برایش رقم خواهد زد.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
یکی از آن چیزهایی که داریم، لحظه حال است و انتخاب مهمی در مورد آن پیش رویمان قرار دارد: میتوانیم آن را با فکر کردن به این بگذرانیم که کاش این لحظه جور دیگری میبود، یا میتوانیم آن را همانطور که هست بپذیریم. اگر از روی عادت راه اول را انتخاب کنیم بیشتر عمرمان را در نارضایتی به سر خواهیم برد؛ اما اگر بر حسب عادت راه دوم را انتخاب کنیم، از زندگیمان لذّت میبریم. به همین دلیل است که رواقیون توصیه میکنند حال را جبری ببینیم. و به همین خاطر است که مارکوس تأکید میکند همه آنچه در اختیار ماست همین لحظه حال است و برای همین است که توصیه میکند در «همین دم کوتاه و گذرا» زندگی کنیم. (این توصیه اخیر یادآور پند بوداییهاست که باید دم را غنیمت شمرد ــ و این یکی دیگر از نقاط شباهت میان رواقیون و بوداییهاست.)
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
خواستن چیزی که در ید قدرت ما نیست، حتی اگر به کامیابی هم منتهی شود، باز هم آرامشمان را بر هم میزند. خلاصه اینکه هر وقت چیزی را میخواهیم که در ید قدرت ما نیست، آرامشمان بر هم میخورد: اگر به چیزی که میخواهیم، نرسیم ناراحت میشویم و در صورتی هم که آن را به دست آوریم، در طی فرایند به دست آوردنش مضطرب و نگران خواهیم بود.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
بلکه باید یاد بگیریم از زندگیمان همانطور که هست راضی باشیم و یاد بگیریم با هرآنچه داریم خوش باشیم. میتوانیم تمام عمر آرزو کنیم که ایکاش شرایطمان جور دیگری میبود، اما اگر اجازه چنین کاری را به خودمان بدهیم، همه عمرمان به نارضایتی خواهد گذشت. اما اگر به جای این کار یاد بگیریم چیزهایی را بخواهیم که داریم، دیگر لازم نیست برای رسیدن به رضایت خاطر به دنبال برآورده کردن خواستههایمان باشیم؛ آنها از قبل برآورده شدهاند.
کاربر ۴۰۰۶۵۱۹
آیا اصلاً زندگیای که در آن هیچ چیز ارزش مردن نداشته باشد، ارزش زیستن دارد؟
Sepideh
مکتب رواقی برخلاف مکتب کلبی پیروانش را به زندگی زاهدانه دعوت نمیکند. برعکس، به عقیده رواقیون بهره بردن از چیزهای خوبی که زندگی سر راه انسان قرار میدهد، تا زمانی که حواسمان به چگونگی بهره بردن از آنها باشد، هیچ ایرادی ندارد. مهم این است که آمادگی داشته باشیم که اگر شرایطمان تغییر کرد همه این چیزهای خوب را بدون کوچکترین افسوس رها کنیم.
احسان رضاپور
گویی سقراط با مرگش دوپاره شد: یکی در افلاطون و دیگری در آنتیستنس. افلاطون میراثدار علائق نظری سقراط شد و آنتیستنس دغدغه خوب زیستن را از او به ارث برد. چقدر عالی میشد اگر هردوی این جریانها در هزارههای بعدی به شکوفایی میرسیدند و انسانها هم از نظرورزی فلسفی بهرهمند میشدند و هم از کاربرد فلسفه در زندگیهایشان. امّا متأسفانه، هرچند وجه نظری فلسفه سقراط رشد چشمگیری پیدا کرد، وجه عملی فلسفهاش به کناری نهاده شد.
معصومه
موسونیوس از خوردن غذاهای ساده طرفداری میکرد. به نظر او خوردن غذاهایی که نیاز کمی به آمادهسازی دارند ــ از قبیل میوه و سبزیجات و شیر و پنیرــ از هر غذای دیگری بهتر است. او تا جایی که ممکن بود از خوردن گوشت پرهیز میکرد؛ چراکه عقیده داشت گوشت، بیشتر مناسب حیوانات وحشی است تا انسانها. او توصیه میکرد وقتی کسی میخواهد غذا بخورد، باید در انتخاب غذا فقط به سیر شدن و کسب قوت فکر کند، نه لذت بردن و خوشایندی ذائقه. در آخر هم توصیه میکند که الگوی سقراطی را در پیش بگیریم: به جای اینکه زندگی کنیم تا بخوریم ــ به جای اینکه عمرمان را صرف جستجوی لذتهای حاصل از غذا خوردن کنیمــ باید بخوریم تا زندگی کنیم.
اما چرا موسونیوس خودش را از چنین لذت بیضرری برای جهاز هاضمه محروم میکند؟ به این دلیل که معتقد است این لذت بههیچوجه بیضرر نیست. او حرف زنون را به یاد میآورد که میگفت باید مراقب باشیم به دام خواستن چیزهای خوشایند نیفتیم، چون وقتی که پا در این مسیر گذاشتیم، بهسختی میتوانیم از آن بیرون بیاییم
Ahmad
اپیکتتوس میگوید: «فراموش نکن وقتی کسی با تو بدرفتاری میکند یا آزاری به تو میرساند، رفتار او توهینآمیز نیست، این قضاوت تو در مورد رفتار اوست که توهینآمیزش میکند.» و ادامه میدهد: «هیچکس نمیتواند به تو آسیبی برساند مگر اینکه خودت بخواهی؛ فقط زمانی آزرده میشوی که به خودت اجازه آزرده شدن بدهی.» پس، اگر بتوانیم خودمان را قانع کنیم که فلان کس با توهین کردن هیچ آسیبی به ما نرساند، توهین او هیچ آزردگی و رنجش خاطری به جا نمیگذارد.
maryrad
اپیکتتوس میگوید: «فراموش نکن وقتی کسی با تو بدرفتاری میکند یا آزاری به تو میرساند، رفتار او توهینآمیز نیست، این قضاوت تو در مورد رفتار اوست که توهینآمیزش میکند.» و ادامه میدهد: «هیچکس نمیتواند به تو آسیبی برساند مگر اینکه خودت بخواهی؛ فقط زمانی آزرده میشوی که به خودت اجازه آزرده شدن بدهی.» پس، اگر بتوانیم خودمان را قانع کنیم که فلان کس با توهین کردن هیچ آسیبی به ما نرساند، توهین او هیچ آزردگی و رنجش خاطری به جا نمیگذارد.
maryrad
رواقیون میگویند، بخشی از فکرکردنمان به اتفاقات ناگوار این است که به یاد داشته باشیم وقتی از چیزی لذت میبریم، این از بخت خوش ماست.
Anahid
اگر به زندگی مرفه و مجلل عادت کنیم، این خطر هست که توان لذت بردن از چیزهای معمولی را از دست بدهیم. مثلاً زمانی از یک ظرف ماکارونی با پنیر و یک لیوان شیر عمیقا لذت میبردیم ولی پس از مدتی زندگی مرفّه دیگر ماکارونی به ذائقه مشکلپسندمان خوش نمیآید؛ کمکم این غذا را کنار میگذاریم تا به جای آن فوتوچینی آلفردو بخوریم. کمی بعد، اگردستمان برسد همین غذای تازه را هم کنار میگذاریم تا مثلاً ریسوتو و خوراک میگوی شیرین را امتحان کنیم، همراه با یک بطری از آن شراب گرانقیمتی که این روزها همه تعریفش میکنند
Anahid
البته منظورم این نیست که با درونیکردن هدفها، همه رنج و ناراحتی جواب منفی شنیدن (و در اغلب موارد هیچ پاسخی دریافت نکردن) برطرف میشود. اما این کار تا حد بسیار زیادی او را التیام میدهد و در نتیجه کمک میکند به جای اینکه یک سال غصه بخورد تا دوباره نوشتهاش را برای جایی بفرستد، این زمان را به یک هفته و حتی یک روز کاهش دهد و این تغییر میتواند شانس چاپ شدن اثر او را تا حد زیادی بالا ببرد.
Anahid
سنکا حتی از این هم پیشتر میرود و میگوید: باید چنان زندگی کنیم که انگار همین لحظه آخرین دم زندگی ماست.
Anahid
او بود که به مارکوس آموخت چطور میتواند «بیآنکه آرامش و وقارش را از دست بدهد»، درد و بیماری را تاب آورد.
Anahid
آرامش رواقی حالتی روانی بود که مشخصه آن رهایی از احساسات منفی از قبیل اندوه، خشم و اضطراب و بهرهمندی از عواطف مثبتی چون شادی بود.
Anahid
علاوه بر این، او میگوید کسی که بر اساس اصول رواقی زندگی میکند «ضرورتا، چه بخواهد چه نخواهد، از لذت و شادی مدام و عمیق درونی بهرهمند خواهد بود، چراکه شادمانی را در درون خودش مییابد و در جستجوی هیچ لذتی بالاتر از لذتهای درونیاش نیست.»
Anahid
وقتی که رواقیون دعوت به تقدیرگرایی میکنند، منظورشان جبری دیدن آینده نیست بلکه جبری دیدن گذشته و حال است. بد نیست در دفاع از این تفسیر از تقدیرگرایی رواقیون بعضی از توصیههایشان را که پیش از این نقل شد، مجددا بررسی کنیم. وقتی اپیکتتوس میگوید «بگذارید اتفاقات همانطور پیش بیایند که پیش میآیند،» این توصیه او در مورد چیزهایی است که یا اتفاق افتادهاند یا در حال اتفاق افتادن هستند. نه چیزهایی که اتفاق خواهند افتاد.
احسان رضاپور
به قول زنون باید مطابق طبیعت زندگی کنی. کسی که اینگونه زندگی میکند برخلاف حیوانات فقط به دنبال کسب لذت نیست. او اندیشهاش را برای تأمل درباره وضعیت انسان به کار میگیرد و با تعمّق، به دلیل خلقت ما آدمیان و نقشی که در این طرح کیهانی داریم پی میبرد. او درمییابد که برای داشتن یک زندگی خوب باید به وظیفهاش در مقام انسان و نقشی که زئوس برایش در نظر گرفته عمل کند. بنابراین به دنبال کسب فضیلت (به معنای یونانی کلمه) خواهد رفت؛ یعنی میکوشد بدل به انسانی خوب و وارسته شود. او به جان میفهمد که اگر مطابق با طبیعت زندگی کند، به آرامشی که زئوس وعده کرده است، خواهد رسید.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
سنکا در این رساله توضیح میدهد که بهترین راه رسیدن به آرامش چیست. مهمتر از همه این است که با استفاده از قوای عقلانی هر آنچه را که باعث «هیجان یا ترسمان» میشود از خودمان دور کنیم. اگر چنین کنیم آرامشی مدام و آزادی پایداری در انتظارمان خواهد بود و لذتی بیانتها، پایدار و تغییرناپذیر را حس خواهیم کرد. در واقع، همانطور که دیدیم سنکا معقتد است: «آنکه بر اساس اصول رواقی زندگی میکند چه بخواهد و چه نخواهد از لذت و شادی همیشگی برخاسته از اعماق وجودش بهرهمند میشود، چراکه او شادمانی را در منابع درونی خودش مییابد و در جستجوی هیچ لذتی بالاتر از لذتهای درونیاش نیست.» در قیاس با این لذتها، لذت تن ناچیز، بیارزش و گذراست.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
حجم
۳۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۸۷ صفحه
حجم
۳۳۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۸۷ صفحه
قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
تومان