بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نامه های کوفی | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب نامه های کوفی اثر سعید بیابانکی

بریده‌هایی از کتاب نامه های کوفی

امتیاز:
۳.۶از ۱۰ رأی
۳٫۶
(۱۰)
چیزی عوض نشده فقط تقویم‌ها شیک‌تر شده‌اند و سال‌هاست دو روز پشت سر هم سرخ‌اند می‌گویی نه مسلمی ‌بفرست تا از بلندترین برج پایتخت پرتش کنیم!
Ahmad
شب عاشوراست چراغ‌های شهر را خاموش کنید بگذارید آن‌ها که می‌خواهند کنار دریا بروند بروند
Ahmad
جهان یکسره فریاد می‌شد اگر روضه‌خوان‌ها حرف‌هایت را می‌شمردند نه زخم‌هایت را
Ahmad
ما را به یک کلاف به یک نان فروختند ما را فروختند و چه ارزان فروختند ای یوسف عزیز! تو را مصریان مرا بازاریان مؤمن ایران فروختند اندوه و درد از این که خداناشناس‌ها ما را چقدر مفت به شیطان فروختند بازارْ مرده است ولی مؤمنان چه خوب هم دین فروختند هم ایمان فروختند بازاریانِ چرب‌زبانِ دغل به ما بوزینه را به قیمت انسان فروختند یک عده خویش را پس پشت کتاب‌ها یک عده هم کنار خیابان فروختند وارونه شد قواعد دنیا مترسکان جالیز را به مزرعه‌داران فروختند!
Ahmad
دریغ! کاری از این طبع مرده ساخته نیست به جز شمردن گل‌زخم‌های کاری تو به ما مخند که جای گریستن بر خویش نشسته‌ایم دمادم به سوگواری تو
ساغر
کی این همه عکس یادگاری می‌گرفتیم کنار علامت‌ها کی سالی یک بار دوستان قدیمی‌ را زیارت می‌کردیم کی در یک روز این همه غذای لذیذ می‌خوردیم اگر نبود عاشورای تو
ساغر
به انتظار نشستن در این زمانه یاس برای منتظران چاره نیست ناچاری‌ست
غریو دیو توفان
بیا که آینه روزگار زنگاری‌ست بیا که زخمِ‌زبان‌های دوستان کاری‌ست به انتظار نشستن در این زمانه یاس برای منتظران چاره نیست ناچاری‌ست به ما مخند اگر شعرهای ساده ما قبول طبع شما نیست کوچه‌بازاری‌ست چه قاب‌ها و چه تندیس‌های زرینی گرفته‌ایم به نامت که کنج انباری‌ست نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود کنون بیا که بناهایمان طلاکاری‌ست به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم تمام سال اگر کارمان عزاداری‌ست نه اینکه جمعه فقط صبح زود بیدارند که کار منتظرانت همیشه بیداری‌ست به قول خواجه ما در هوای طره تو «چه جای دم زدن نافه‌های تاتاری‌ست»
آیدا
گاوخونی چو بوی پونه از دکان عطاری بزن بیرون هوای عاشقان شهر اگر داری بزن بیرون تو را آیینه‌ها در بی‌نهایت چشم در راه‌اند از این نُه توی آه‌اندود زنگاری بزن بیرون زدم از اصفهان بیرون که بوی گاوخونی داشت تو هم ‌ای شیخ، از این چار دیواری بزن بیرون الا ‌ای جمعه سرخی که رنگ عید نوروزی از این تقویم سرتاسر عزاداری بزن بیرون چه طرفی بسته‌ای از حکمرانی روی این قلیان الا سلطان از این زندان قاجاری بزن بیرون
آیدا
به یاد لبان تشنه‌ات ظهر عاشورا شربت زعفرانی نوشیدیم در جام‌های کریستال
khorasani

حجم

۴۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

حجم

۴۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
تومان