همه منتظر شکار این لحظهاند
با دوربینهای کانن:
وقتی شمر
با سر بریده
از قتلگاه بیرون میآید!
Ahmad
هر روز و هر سال
تو را روضه روضه
سر میبُرند
و تو هنوز زندهای
Ahmad
دریغ! کاری از این طبع مرده ساخته نیست
به جز شمردن گلزخمهای کاری تو
به ما مخند که جای گریستن بر خویش
نشستهایم دمادم به سوگواری تو
F.kamrad
نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود
کنون بیا که بناهایمان طلاکاریست
به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم
تمام سال اگر کارمان عزاداریست
نه اینکه جمعه فقط صبح زود بیدارند
که کار منتظرانت همیشه بیداریست
به قول خواجه ما در هوای طره تو
«چه جای دم زدن نافههای تاتاریست»
Leben
جهان یکسره فریاد میشد
اگر روضهخوانها
حرفهایت را میشمردند
نه زخمهایت را
khorasani
بهجز هوای تو و شانههای آرامت
برای گریه مگر جای دیگری هم هست؟
بیا و با نفس روشنت به مردهدلان
بباوران که مسیحای دیگری هم هست
به کام دل نرسیدیم اگر در این دنیا
به این خوشیم که دنیای دیگری هم هست
به گریه گفتمش ای ماه نیمهشب واکن
اگر به میکده مینای دیگری هم هست
به خنده ساغر ما را گرفت ساقی و گفت:
برو رفیق که شبهای دیگری هم هست
چقدر ساقی ما ساده بود میپنداشت
که بی جمال تو فردای دیگری هم هست
khorasani
چیزی عوض نشده
فقط تقویمها شیکتر شدهاند
و سالهاست دو روز پشت سر هم سرخاند
میگویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!
علی دائمی
هم او که نامه برایت نوشت، با خنجر
ببین که آمده از پشت سر به یاری تو
دریغ! کاری از این طبع مرده ساخته نیست
به جز شمردن گلزخمهای کاری تو
به ما مخند که جای گریستن بر خویش
نشستهایم دمادم به سوگواری تو
زینب هاشمزاده
نامه بیست و دوم
چیزی عوض نشده
فقط تقویمها شیکتر شدهاند
و سالهاست دو روز پشت سر هم سرخاند
میگویی نه
مسلمی بفرست
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم!
behdani
نامه بیست و یکم
شب عاشوراست
چراغهای شهر را خاموش کنید
بگذارید
آنها که میخواهند کنار دریا بروند
بروند
behdani