نامه هفدهم
ظهر دیروز
بیابان و پیکرهای بیسر
عصر امروز
خیابان و ظرفهای یکبار مصرف
F.kamrad
برهها را خواباندهاند
تا پیش پای عزادارانت
قربانی کنند
ـ تشنه ـ
میدانم تو اگر بودی
رهایشان میکردی
ـ سیراب ـ
parisa
به انتظار نشستن در این زمانه یاس
برای منتظران چاره نیست ناچاریست
Ahmad
تترونهای ژاپنی
عطرهای فرانسوی
برنجهای پاکستانی
چایهای هندی
در عزای تو همه جهان جمعاند
ما هم آمدهایم
با نامههای کوفی
Ahmad
تو چراغ آفتابی گل آفتابگردان
نکند به ما نتابی گل آفتابگردان
گل آفتاب ما را لب کوه سر بریدند
نکند هنوز خوابی گل آفتابگردان
نه گلی فقط، که نوری نه که نور، بوی باران
تو صدای پای آبی گل آفتابگردان
نه گلی نه آفتابی من و این هوای ابری
نکند به ما نتابی گل آفتابگردان
تو بتاب و گل بیفشان «سر آن ندارد امشب
که برآید آفتابی» گل آفتابگردان
Leben
چه قابها و چه تندیسهای زرینی
گرفتهایم به نامت که کنج انباریست
Leben
بیا که آینه روزگار زنگاریست
بیا که زخمِزبانهای دوستان کاریست
Leben
گفتی پناه بردهای از بیکسی به چاه
ای بغض ناصبور مگر مردهایم ما؟
زهرا حسینی
برای آنکه بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان درآوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم نان درآوردیم
علی دائمی
نامه پنجم
جهان یکسره فریاد میشد
اگر روضهخوانها
حرفهایت را میشمردند
نه زخمهایت را
behdani