در بمبگذاری کنارِ جاده
سی و سه نفر کشته شدند
سيصد و سی نفر کشته شدند،
کشته شدند...
بغداد، آدمی، کلمه، کشتار
کراچی، غَزه، کابل، سوريه
و عدد، و عدد، و عدد...
احتمال، يقين، قصد، فلاکت!
خبر... همين است،
نه بيش و نه کم!
جهان با جنازههای بسيارش بر دست
مانده در اندوهِ اين همه عدد... چه کند!
نگاه کن
يک عده دستها در جيب
سوتزنان
از کشتارِ يک عده ديگر
به خانه برمیگردند.
Farzane H
من هرگز
چيزِ دندانْگيری از اين جهان
نخواستهام،
فقط گاهی... فرصتی کوتاه
تا به ياد آورم زندگی تا کجا میتواند
زندگی باشد.
همين است که من هيچ نخواستهام از اين جهان
جز اندکی آرامش،
بلکه برگردم پيش ِ خودم،
و به ياد بياورم اينجا کجاست
من کيستم
و اين جهانِ بیهوده
از جانِ من چه میخواهد!؟
بعضیها
چرا اينهمه بیانصافاند!
nastar-esm
دنيا از وزيدنِ واژههای ما میترسد.
آهسته بنال برادر، ببينم دنيا دست کيست!
Ahmad
من هرگز نوميد نمیشوم
زيرا زيستن در نوميدی
خود اميدِ آدمی به نوميدیست.
Ahmad
درد از دنيا رَخت برمیبندد میرود جهنم،
شما آرام باشيد
همه چيز دُرُست خواهد شد،
Hope🤗
کمی شعر بخوانيد
شفا خواهيد يافت.
دردونه
چيزهايیست در زندگی،
روزی بايد آغاز شوند،
که بايد روزی آغاز شوند.
newgin.h
اتفاقِ خاصی رُخ نمیدهد اگر
آدمی
غفلتا مقابلِ يک نفر بگويد:
ببين... من دوستت دارم،
همين و خلاص!
مهندس
ما هنوز هم برای آمدنِ باران
به دعای پُرلکنتِ کودکان محتاجيم.
باور کنيد
تنها اشاره روشن آنهاست
که گاهی به گوش ِ سنگين آسمان میرسد.
مهندس
از من نپرسيد اينهمه وقت کجا بودهام،
من به شما مرتب پيامک میزدم؛
رفتهام مهمانِ ملائکم مدتی!
شما چرا گوشی همراهِ خود را چِک نمیکنيد؟!
به دستهايم نگاه کنيد
گرمِ هزار واژه از لمس ِ زنیست،
که مرتب در گوشم میگويد:
عشق از تو مبارک است تمام!
مهندس