بریدههایی از کتاب کتاب کوچک معصومیت و امید
۳٫۱
(۲۳)
در بمبگذاری کنارِ جاده
سی و سه نفر کشته شدند
سيصد و سی نفر کشته شدند،
کشته شدند...
بغداد، آدمی، کلمه، کشتار
کراچی، غَزه، کابل، سوريه
و عدد، و عدد، و عدد...
احتمال، يقين، قصد، فلاکت!
خبر... همين است،
نه بيش و نه کم!
جهان با جنازههای بسيارش بر دست
مانده در اندوهِ اين همه عدد... چه کند!
نگاه کن
يک عده دستها در جيب
سوتزنان
از کشتارِ يک عده ديگر
به خانه برمیگردند.
Farzane H
من هرگز
چيزِ دندانْگيری از اين جهان
نخواستهام،
فقط گاهی... فرصتی کوتاه
تا به ياد آورم زندگی تا کجا میتواند
زندگی باشد.
همين است که من هيچ نخواستهام از اين جهان
جز اندکی آرامش،
بلکه برگردم پيش ِ خودم،
و به ياد بياورم اينجا کجاست
من کيستم
و اين جهانِ بیهوده
از جانِ من چه میخواهد!؟
بعضیها
چرا اينهمه بیانصافاند!
nastar-esm
کمی شعر بخوانيد
شفا خواهيد يافت.
دردونه
دنيا از وزيدنِ واژههای ما میترسد.
آهسته بنال برادر، ببينم دنيا دست کيست!
Ahmad
من هرگز نوميد نمیشوم
زيرا زيستن در نوميدی
خود اميدِ آدمی به نوميدیست.
Ahmad
درد از دنيا رَخت برمیبندد میرود جهنم،
شما آرام باشيد
همه چيز دُرُست خواهد شد،
Hope🤗
چيزهايیست در زندگی،
روزی بايد آغاز شوند،
که بايد روزی آغاز شوند.
newgin.h
اتفاقِ خاصی رُخ نمیدهد اگر
آدمی
غفلتا مقابلِ يک نفر بگويد:
ببين... من دوستت دارم،
همين و خلاص!
مهندس
ما هنوز هم برای آمدنِ باران
به دعای پُرلکنتِ کودکان محتاجيم.
باور کنيد
تنها اشاره روشن آنهاست
که گاهی به گوش ِ سنگين آسمان میرسد.
مهندس
از من نپرسيد اينهمه وقت کجا بودهام،
من به شما مرتب پيامک میزدم؛
رفتهام مهمانِ ملائکم مدتی!
شما چرا گوشی همراهِ خود را چِک نمیکنيد؟!
به دستهايم نگاه کنيد
گرمِ هزار واژه از لمس ِ زنیست،
که مرتب در گوشم میگويد:
عشق از تو مبارک است تمام!
مهندس
گفتند همين است!
گفتند پای به رودِ بیراه بگذاريد
و هيچ از ما نپرسيد چرا بعضی
پُلها را پيش از رسيدنِ ما ويران کردهاند.
قوس ِ آب بلند است
و مهابا... همين است که مرگ
آن سوتر منتظرِ مردمانی مثلِ شماست.
شما اينهمه سال
چرا بیهوده به اسمِ نور
به استعاره تاريکی تهمت زديد...!؟
Ahmad
کمی شعر بخوانيد
شفا خواهيد يافت.
آرزو ایرانمهر
وقتی به تو فکر میکنم
تازه میفهمم چقدر بسيارم من
به اينهمه اندک!
هر کجا کلمه کم میآورم
تو را بلند به نامِ کوچکت آواز میدهم
بیبرو برگرد
هفت شب و هفت روزِ تمام
میبينی دارد از آسمان واژه میبارد.
تو محشری دختر...!
من خسته نمیشوم
من همچنان تا آخر دنيا
با تو خواهم آمد.
من همان پياده پيشگويی هستم
که از ادامه آرامِ عشق
هرگز توبه نخواهم کرد.
علیرضا
بغداد، آدمی، کلمه، کشتار
کراچی، غَزه، کابل، سوريه
و عدد، و عدد، و عدد...
احتمال، يقين، قصد، فلاکت!
خبر... همين است،
نه بيش و نه کم!
جیمی جیم
باری... تا اتفاقِ خاصی رُخ نداده است
وصيت کنم:
ـ لطفاً مرا نکشيد!
شعرهای بینظيرِ بسياری هست هنوز
که بايد به احترامِ اولادِ آدمی سروده شوند.
Hope🤗
همه حکايت... همين است:
نه غريبی آمد وُ
نه آشنايی رفت.
Ahmad
من
زود گريهام میگيرد
به خدا بگو
چند لحظه دست روی چشمهايش بگذارد!
Ahmad
دمی نيازِ مبرم دارد
که شعر بخواند
آزاد باشد
و گاهی نيز باران ببارد.
مُجری کانال سه میگويد:
ــ القاعده... نامِ کوچک مردیست
که معتقد است
آدمی بايد معتقد باشد.
کوههای تورا بورا
جنازه يونس
آرامش ِ دريا
و نيازِ مُبْرَمِ آدمی به دروغ...!
کمی شعر بخوانيد
شفا خواهيد يافت.
Ahmad
من هرگز نوميد نمیشوم
زيرا زيستن در نوميدی
خود اميدِ آدمی به نوميدیست
AliReza Bagheri
نه او شبيه کسی بود
نه کسی شبيه او
علیرضا
حجم
۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
حجم
۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
قیمت:
۹۷,۵۰۰
تومان