بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب کوچک معصومیت و امید | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب کتاب کوچک معصومیت و امید اثر سید علی صالحی

بریده‌هایی از کتاب کتاب کوچک معصومیت و امید

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲۲ رأی
۳٫۰
(۲۲)
دنيا دارد درد بالا می‌آورد
pejman
من زود گريه‌ام می‌گيرد به خدا بگو چند لحظه دست روی چشم‌هايش بگذارد! من... دوستت دارم، همين و نه خلاص...!
مهندس
دوستِ ما هم تويی... مزاحمِ دلنشين، چای‌ات سرد نشود!
مهندس
گفتم حالا که مرا برای تغييرِ جهان آفريده‌اند نبايد آرام بگيرم اين‌جا بنشينم برای خودم. من هم قاطعانه تصميم گرفتم شاعر شوم و اگر مشکلی نبود يک نفر را نيز دوست بدارم!
مهندس
خبر... همين است، نه بيش و نه کم! جهان با جنازه‌های بسيارش بر دست مانده در اندوهِ اين همه عدد... چه کند!
Ahmad
اين‌جا در اين سرزمين چقدر سخت است حتی مُردن به رايگان.
pejman
از من نپرسيد اين‌همه وقت کجا بوده‌ام، من به شما مرتب پيامک می‌زدم؛ رفته‌ام مهمانِ ملائکم مدتی! شما چرا گوشی همراهِ خود را چِک نمی‌کنيد؟! به دست‌هايم نگاه کنيد گرمِ هزار واژه از لمس ِ زنی‌ست، که مرتب در گوشم می‌گويد: عشق از تو مبارک است تمام!
AλI
تَعَلُل کار دستتان می‌دهد، ترديد... عينِ تاريکی‌ست، مکث نکنيد مرگ به ديدارتان می‌آيد. من رفتم...!
مهندس
ما را مظلومِ اين گريه‌ها نبين، ما داريم در باران پياده به خانه برمی‌گرديم.
Ahmad
نه او شبيه کسی بود نه کسی شبيه او
علیرضا

حجم

۸۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۵ صفحه

حجم

۸۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۵ صفحه

قیمت:
۹۷,۵۰۰
تومان