بریدههایی از کتاب کتاب کوچک معصومیت و امید
۳٫۱
(۲۳)
شادا... شاعری که لحظه به لحظه، طعم بوسه و بلوغ را به يادِ همه هستی میآورد، همه به اسمِ عشق. بخواه... خواسته خواهی شد!
آیدا
زنهار... تا بوده باورم بوده که زندگی همين بيداری بیکرانه است که آدمی را برای گهوارهْبانی کلمات، برگزيده است: ذره ذره... ذات خويش را به واژهها بخشيدن، هم به اميدِ اميد، هم به اميدِ آزادی، هم به اميدِ شادمانی بیهراس. زنهار...! پرنده به اين دليل قادر به پرواز است که آزادی را جدی گرفته است. با نظر به چنين چهرهای از زندگی است که نمیخواهم آرام بگيرم. انگار هنوز هيچ کاری نکردهام، کافی نيست اينهمه شعر، اين تازه خود تکلمی از يک ترانه است. من هنوز قصيده اقيانوس را تماماً... تمام نکردهام. سرودن... و فقط سرودن... سرنوشت من است. در ورطه واژهها زيستن، فرصتِ فهمِ شفاست: از کالبدِ کهکشان تا اَمرِ عاشقی. زنهار...! نه ايوب از جراحتِ اين جهان... بیصبر خواهد شد، نه من از بارش ِ مزاميری که عين زندگی است، عين آزادی، عينِ اميد. شادا... شاعری که لحظه به لحظه، طعم بوسه و بلوغ را به يادِ همه هستی میآورد، همه به اسمِ عشق. بخواه... خواسته خواهی شد!
88888888
من هم میروم
پنهان از تاريکی
دست و روی خويش را در نور بشويَم،
به زودی باران خواهد آمد
|ݐ.الف
به دستورِ من
هر کسی
هر کسی را دوست میدارد،
بايد چمدانِ مشترکشان را بردارند
بروند باران به باران... از اين باديه بگذرند!
کار... تمام است،
عاشقی کن
مهراس...!
mary
خودم
دَوَنده خستگیناپذيرِ آنهمه پيرار.
خودم
خيابانْگَردِ دهه دورِ خانهْ بهدوش.
خودم
مخفی مانده از دو چشمِ مرگ
که اندوهخوارِ همه خستگانِ زمين است.
و باز... خودم
که گفته بودم به ظلمتها:
ــ تا خورشيد هست، من هم هستم،
و هستم... که هستم!
mary
سفر، همراهِ او که خيلی قشنگ است
نيازی به توضيح نيست
من
گاهی جای خداوند گريه میکنم.
من
گاهی جای مادرم
حتی جای مردمی که میترسند از آبروی خويش.
من دنيا را گوشه به گوشه گريستهام،
و همين است که اشياء
اسمِ آسانِ مرا بلدند.
من فرستاده برگزيده بارانم
بياييد پاهای خسته شما را بشويم
هنوز تا منزلِ ماه
خيلی راه مانده است به راه.
mary
لبخند آدمی در خواب، برای خودش
بَعْد...!؟
کسی بَعْد را نديده است،
بعد که به بعد برسيم،
خودمان میدانيم
مهم
همين چُرتِ دلپذيرِ آرام است،
که...
فریبا
نيازی به توضيح نيست
من
گاهی جای خداوند گريه میکنم.
من
گاهی جای مادرم
حتی جای مردمی که میترسند از آبروی خويش.
من دنيا را گوشه به گوشه گريستهام،
و همين است که اشياء
اسمِ آسانِ مرا بلدند.
من فرستاده برگزيده بارانم
بياييد پاهای خسته شما را بشويم
هنوز تا منزلِ ماه
خيلی راه مانده است به راه.
مهران کاسبوطن
سهمِ من از جهان
همين است:
کفِ دستی کلمه
دو سه عبارتِ آرام
و علاقهای معمولی به اولادِ آدمی.
من
کم اشتباه کردهام
با اين حال هرگز از هر چيزی نگران نمیشوم
من در نبرد با بيداد به بلوغ رسيدهام
به همين سادهگیها به زانو درنمیآيم.
هر کسی ناچارا نقطهْضعفی دارد،
مریم
من
خلافِ انتظارِ خيلیها
راه افتاده آمدهام شفای کلمات را
به دستِ درماندگانِ سرزمينم رساندهام.
گفتم شما خوب خواهيد شد،
درد از دنيا رَخت برمیبندد میرود جهنم،
شما آرام باشيد
همه چيز دُرُست خواهد شد،
ما هنوز هم برای آمدنِ باران
به دعای پُرلکنتِ کودکان محتاجيم.
باور کنيد
تنها اشاره روشن آنهاست
که گاهی به گوش ِ سنگين آسمان میرسد.
مریم
ما را
مظلومِ اين گريهها نبين،
ما داريم در باران
پياده به خانه برمیگرديم.
newgin.h
آدمی نيازِ مبرم دارد
که شعر بخواند
آزاد باشد
و گاهی نيز باران ببارد.
مُجری کانال سه میگويد:
ــ القاعده... نامِ کوچک مردیست
که معتقد است
آدمی بايد معتقد باشد.
کوههای تورا بورا
جنازه يونس
آرامش ِ دريا
و نيازِ مُبْرَمِ آدمی به دروغ...!
کمی شعر بخوانيد
شفا خواهيد يافت.
Ahmad
حجم
۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
حجم
۸۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
قیمت:
۹۷,۵۰۰
تومان