بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب کوچک معصومیت و امید | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب کوچک معصومیت و امید

بریده‌هایی از کتاب کتاب کوچک معصومیت و امید

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۲۳ رأی
۳٫۱
(۲۳)
بی‌زحمت به کلمات بگو کمکم کنند.
•| ز غبار این بیابان |•
سال‌ها پيش از اين يک روز که حالِ دُرُستی نداشتم، مادرم گفت: نگران نباش خداوند... آفريده اين‌همه آواز را در تاريکی تنها نخواهد گذاشت.
Farzane H
اين‌جا در اين سرزمين چقدر سخت است حتی مُردن به رايگان.
جیمی جیم
دنيا دارد درد بالا می‌آورد دنيا دارد دشنام می‌زايد
.ً..
لمس‌ام کن به هر دعا دريا به اَنفاس ِ خفته من رسيده است.
mary
آدمی نيازِ مبرم دارد که شعر بخواند آزاد باشد و گاهی نيز باران ببارد. مُجری کانال سه می‌گويد: ــ القاعده... نامِ کوچک مردی‌ست که معتقد است آدمی بايد معتقد باشد. کوه‌های تورا بورا جنازه يونس آرامش ِ دريا و نيازِ مُبْرَمِ آدمی به دروغ...! کمی شعر بخوانيد شفا خواهيد يافت.
fati
من بايد ببينمت زندگی خسته‌ام کرده است: من بايد ببينمت زندگی خسته‌ام کرده است، من بايد ببينمت زندگی خسته‌ام کرده است! يک نفر دَم گرفته بود با خودش. من هنوز موبايل نديده بودم...!
AλI
من هرگز نوميد نمی‌شوم زيرا زيستن در نوميدی خود اميدِ آدمی به نوميدی‌ست.
AλI
نبايد بخوابيم در خواب خواهيم مُرد. درد ما تنها همين دغدغه دير به دير نيست تنها همين نيست که ممکن است تشنه در تاريکی بميريم، خيلی وقت است که از شدت خستگی ديگر خوابمان نمی‌رود. اين‌جا در اين سرزمين چقدر سخت است حتی مُردن به رايگان.
مهران کاسب‌وطن
چرا دنيا پُر از دشنامِ بی‌دليل شده است!؟ زنهار... زنهار! جهان کشتارگاهِ کلماتِ معصوم است.
Hope🤗
شوخی نمی‌کنم وقتی مرگ از راه می‌رسد که مرگ از راه رسيده باشد. جدی می‌گويم وقتی زندگی از راه می‌رسد که زندگی از راه رسيده باشد.
newgin.h
بی‌تو جهان چيزِ پيش‌پا افتاده‌ای است که تنها شاعرانِ بزرگ دست از آن خواهند کشيد!
مهندس
دنيا دارد درد بالا می‌آورد دنيا دارد دشنام می‌زايد دنيا دست در خود گشوده گريبانِ دنيا را دريده است. چه رُخ داده که شب حتی شفيعِ شب نمی‌شود. چه رُخ داده رود را که از شُستنِ گلوی بُريده من امتناع می‌کند دنيا تا دنيا را خون گرفته است، خداوند رؤياها را با خود بُرده ما را با دستِ خالی به خارزارِ العطش تنها گذاشته است.
newgin.h
او مرتب خود را جای پروانه‌های پاييزی اشتباه می‌گرفت يادش می‌رفت دنيا تاريک است آسمان... تشنه است و آدمی تنهاست. دريغا در اين سرزمين باران و بی‌هوده‌گی نامِ همه ما را از ديوارهای دنيا شُسته است.
مهندس
يک امشب نخواب! با من بيا تا نشانت بدهم اين‌همه تشبيه بی‌هوده در تاريکی چه می‌کنند! شب... مقصر نيست شب کاری به کارِ کلماتِ ما ندارد، چراغ‌ها خودشان خودشان را شکسته‌اند، حالا زيرِ ضرب و شَتْمِ باد يا يک شی‌ء تيز بی‌مصرف... من صريح و بی‌ترديد اعتراف می‌کنم: شب... ابدا دليلِ بر ظلمت نيست!
Ahmad
بازگشت مخفيانه به... کلماتم را خسته کرده‌اند، اما نوميد نمی‌شوم. کلماتم را دَرهَم شکسته‌اند، اما نوميد نمی‌شوم. من می‌دانم نوميدی گاهی آدمی را از اين‌همه ناروا نجات می‌دهد، اما نمی‌دانم چرا نوميد نمی‌شوم. واقعاً چرا نوميد نمی‌شوم...!؟
Sina Mahmoodi
من هرگز نوميد نمی‌شوم زيرا زيستن در نوميدی خود اميدِ آدمی به نوميدی‌ست.
رِ
من هق هقِ بارانم که تو از حنجره بادها شنيده‌ای و نديده‌ای طی به تابِ تو می‌روم از بوسه تا پَروپای ماه.
رِ
دنيا دارد درد بالا می‌آورد دنيا دارد دشنام می‌زايد دنيا دست در خود گشوده گريبانِ دنيا را دريده است.
رِ
آيا ميان اين‌همه مردمِ دانا من شاعرِ بزرگی خواهم شد!؟ دنيا تازه داشت برای من به دنيا می‌آمد. بقيه قصه بماند برای بعد... !
AliReza Bagheri

حجم

۸۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۵ صفحه

حجم

۸۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۵ صفحه

قیمت:
۹۷,۵۰۰
تومان