بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نامه‌رسان | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نامه‌رسان

بریده‌هایی از کتاب نامه‌رسان

۳٫۷
(۲۰۸)
"من هم جور دیگری مرده‌ام
im lock
.. آب‌نبات بخور. همه پسرا آب‌نبات دوست دارن."
im lock
زن گفت: "یه تلگرام برام داری؟" این موضوع تقصیر هومر نبود. فقط شغلش رساندن تلگرام بود. با این حال به نظرش می‌رسید که او هم قسمتی از تمام این اشتباه است. حس ناخوشایندی داشت و فکر می‌کرد که فقط او به تنهایی مقصر این اتفاق است و هم زمان دلش می‌خواست خیلی رک و پوست کنده بگوید: "من فقط یه نامه‌رسانم خانم سندوال و خیلی متاسفم که باید چنین تلگرامی را به دست شما برسانم اما فقط به این دلیل این کارو انجام می‌دم که این شغل منه."
☽ოყ♡ოσσŋ☾
نامه‌رسان جلوی خانه خانم رزا سندوال از دوچرخه‌اش پیاده شد. به طرف در رفت و آرام در زد. فورا حس کرد که کسی داخل است. صدایی نمی‌شنید اما مطمئن بود که در زدن او کسی را به جلوی در می‌کشاند و مشتاق بود که ببیند او کیست...
☽ოყ♡ოσσŋ☾
اشک‌هایش بند آمده بود اما چیزهای دیگری در او شروع شده بود که می‌دانست پایانی برای آنها نیست.
سیامک
نامه‌رسان سوار بر دوچرخه‌اش آرام از خیابان تاریک پایین می‌راند؛ اشک از چشمانش سرازیر بود و زیر لب هر بد و بیراهی را که به ذهن جوانش می‌رسید زمزمه می‌کرد. وقتی به دفتر پست رسید اشک‌هایش بند آمده بود اما چیزهای دیگری در او شروع شده بود که می‌دانست پایانی برای آنها نیست. با خودش چیزی گفت و آن را به شکلی ادا کرد انگار کسی که شنوایی قوی ندارد مخاطب اوست: "من هم جور دیگری مرده‌ام."
سیاوش
نه احساس عشق داشت نه تنفر بلکه احساس بیزاری و انزجار می‌کرد
.
شاید هم اشتباه شده باشه. همه اشتباه می‌کنن
اِلی
"من هم جور دیگری مرده‌ام."
ز.ق
زیاد هم طول نکشید تا در باز شود اما به نظر می‌رسید که زن عجله‌ای در باز کردن در ندارد ... در آرام روی لولایش چرخید. حرکت در خانه به شکلی بود که به نظر می‌رسید این زن هرکس که هست چیزی برای ترسیدن در این دنیا ندارد. سپس در باز شد و او آنجا ایستاده بود.
ز.ق
پسر کوچولو ساکت بود و درمانده و نیازمند به مادرش به نظر می‌رسید و هنوز سال‌های زیادی در این دنیا داشت.
کاربر ۳۷۸۷۰۰۸
"من هم جور دیگری مرده‌ام."
yurika stargirl
حرکت در خانه به شکلی بود که به نظر می‌رسید این زن هرکس که هست چیزی برای ترسیدن در این دنیا ندارد.
Mitsu DON
وقتی به دفتر پست رسید اشک‌هایش بند آمده بود اما چیزهای دیگری در او شروع شده بود که می‌دانست پایانی برای آنها نیست.
zaraswif
نامه‌رسان سوار بر دوچرخه‌اش آرام از خیابان تاریک پایین می‌راند؛ اشک از چشمانش سرازیر بود و زیر لب هر بد و بیراهی را که به ذهن جوانش می‌رسید زمزمه می‌کرد.
Maedeh
"من هم جور دیگری مرده‌ام
yas
با خودش چیزی گفت و آن را به شکلی ادا کرد انگار کسی که شنوایی قوی ندارد مخاطب اوست: "من هم جور دیگری مرده‌ام."
ر🌹ز
جوری جلوی خودش را گرفته بود انگار که گریه کردن کار بدی باشد.
ر🌹ز
"من هم جور دیگری مرده‌ام."
شهرزاد🍁
وقتی به دفتر پست رسید اشک‌هایش بند آمده بود اما چیزهای دیگری در او شروع شده بود که می‌دانست پایانی برای آنها نیست. با خودش چیزی گفت و آن را به شکلی ادا کرد انگار کسی که شنوایی قوی ندارد مخاطب اوست: "من هم جور دیگری مرده‌ام."
───┤ ♩♬♫♩ meh ro va ♩♩ 🌈├───

حجم

۷٫۰ کیلوبایت

حجم

۷٫۰ کیلوبایت

قیمت:
رایگان