بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شب ممکن | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب شب ممکن اثر محمدحسن شهسواری

بریده‌هایی از کتاب شب ممکن

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۱از ۳۲ رأی
۳٫۱
(۳۲)
و با این‌که تو خودت هزاربار گفتی همه‌چی تقلبی است، همه‌چی تقلبی است، همه‌چی تقلبی است، همه‌چی تقلبی است، همه‌چی تقلبی است، همه‌چی تقلبی است، همه‌چی تقلبی است، وقتی برای اولین‌بار می‌فهمی واقعاً همه‌چی تقلبی است و رها شده‌ای، ته دلت سوزن سوزن می‌شود.
خاک
افسردگی مربوط به دورانی است که خوش‌بینانه فکر می‌کنی گذشته را نمی‌توانی تغییر دهی، اما آینده در دست‌های توست. در این مواقع است که انسان برای آن‌که ثابت کند وجود دارد تمایل شدیدی به افسرده شدن پیدا می‌کند. اما وقتی آینده چیزی نیست یا آن‌قدر نیست که تو فکر کنی رام در مشت تو قرار خواهد گرفت، مجالی برای افسردگی نمی‌ماند. در سن من، واحد عمر، روز است. در حالی‌که آن‌وقت‌ها زمانی که به اشتباهاتت می‌اندیشیدی، می‌توانستی تصمیم بگیری در آن سال ــ که منظورت ده، بیست یا سی سال بعد است ــ دیگر این‌کار را نخواهم کرد یا این عادت گند را حتماً کنار خواهم گذاشت.
خاک
وقتی همه‌چیز، همهٔ چیزهای بد را سریع می‌آوری به سطح خودآگاه، نتیجهٔ خوبش این می‌شود که می‌توانی خیلی زود درستش کنی. توان و وقتش را داری کاری درست خلاف آن بکنی.
زینب هاشم‌زاده
ما گناهکارها، بدها، از دیدن همدیگر آرام می‌شویم، که تنها نیستیم، که بدی همهٔ دنیا را گرفته، اصلاً اساسش بدی است. انگار باید از همین بدی‌ها ارتزاق کنی، انرژی جمع کنی تا بتوانی در کنار خوب‌ها، خوب باشی، آزارشان ندهی. آن کسی که دارد توی ذهنم این فرمان‌ها را می‌دهد صادق است، یقین دارد به همه‌اش.
زینب هاشم‌زاده
«کسانی هستند که به‌نظر بی‌نقص می‌آیند، یعنی ما می‌خواهیم این‌طور باشند ولی نیستند، هیچ‌کس نیست. مثل همین دکتر لارج که همه فکر می‌کنند چیزی نزدیک به خداست، اما به اتر معتاد است. درست با همین کشف‌ها دربارهٔ چنین آدم‌هایی است که بزرگ می‌شویم و می‌فهمیم دنیایی که در آن هستیم چه جای گندی است. درست مثل حس پسربچه‌ای که پدر برایش قهرمان بی‌بدیلی است، اما یک روز که در اتاق پدر سرک می‌کشد می‌بیند قهرمانش سر حوصله دست در دماغش کرده و وقتی انگشت را آن تو خوب می‌چرخاند و محتویاتش را بیرون می‌آورد، سیر تماشایش می‌کند و دست‌آخر می‌مالدش زیر میز.»
زینب هاشم‌زاده
عاشقانه نبوسیدن به‌نظرم نشانهٔ صمیمیت بیشتری است؛ وقتی آدم توقع ندارد هر بوسه، هر حرکت، نشانهٔ چیز باشکوهی باشد.
زینب هاشم‌زاده
شاید اساساً ما زمانی زنده‌ایم که در ذهن دیگران زنده‌ایم؟ در ذهن یک نفر حداقل.
زینب هاشم‌زاده
آدم‌ها را بیشتر از چیزهایی که نمی‌گویند می‌توان شناخت.
زینب هاشم‌زاده
آدم‌ها وقتی می‌فهمند به‌دردبخور هستند ممکن است دلیلی برای یک روز بیشتر زنده بودن پیدا کنند.
زینب هاشم‌زاده
تو که به‌هر حال نویسندهٔ معروفی هستی، می‌دانی آدم‌هایی که برای یک قشر خاص معروف هستند ــ مثلاً من و تو که فقط در جمع‌های ادبی معروف هستیم ــ تا وقتی در این جمع‌ها هستند به‌خاطر اعتمادبه‌نفس برآمده از شهرت، مشکلی برای حضور ندارند. چون حتا اگر بدعنق، زشت یا حتا بی‌آبرو باشند، بالاخره نگین عده‌ای هر چند اندک می‌شوند. آدم‌های بسیار مشهور، مثل بازیگرها و ورزشکارها در هیچ جمعی مشکل اعتمادبه‌نفس ندارند، اما مشکل از زمانی آغاز می‌شود که آدمی که در یک قشر مشهور است وارد جمعی شود که آن چیزی که سبب شهرتش شده، برای آن جمع دو زار ارزش نداشته باشد.
زینب هاشم‌زاده

حجم

۱۴۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۴۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان