۳٫۵
(۴۰۶)
«دکتر سپهر مشیری، متخصص زنان» یعنی یکسری مرد در دنیا وجود دارند که میروند ده سال درس میخوانند راجعبه ما! یعنی مردهایی هستند که ما زنان اینقدر برایشان جذاب هستیم که بروند درسمان را بخوانند و همهٔ اینها یعنی ما زنها یک موضوع تخصصی هستیم و خُب چه کسی بهتر از یک متخصص زنان؟!
Wariapk
وقتی کلمات «بله» و «خیر» در دنیا هست، دیگر نیازی به توضیحات و اضافهگویی نیست
ژان لاو ژان
عمواسدالله با این هیکل و دو من سبیل به کیسهٔ صفرا میگوید صفورا! همیشه هم از آن بهنیکی یاد میکرد؛ چون همنام زنعمو بود. هر قدر هم بهروز میگفت بهخدا صفرا فقط یک عضو بوگندوی بیریخت است، باز هم عمو در خانه خودش را لوس میکرد و جلو هر کسوناکس داد میزد «کیسهصفورای من کیه؟» زنعمو هم هربار لبش را گاز میگرفت و میگفت «من من. زشته جلو بچهها. پسر بزرگ داریم!»
پناه
این حس دوست داشته شدن هم چیز غریبی است. تا میفهمی کسی دوستت دارد، انگار یک هوا به قدت اضافه، گردنت درازتر و پشت چشمهایت باریکتر میشود،
مریم
لولهٔ جاروبرقی در خانهٔ ما فقط یک لولهٔ جاروبرقی نبود؛ بلکه نصف امور تربیتی و نظافتی و تفریحی با همین لوله انجام میش
عشق کتاب
مردک آنقدر پخته بود که ماهیچههایش مغزپخت شده بودند و اگر چنگال فرو میکردی توی گوشت تنش، شبیه گوشت خورشتی وا میرفت، آن وقت من میخواستم زنش شوم.
miss_yalda
ساعت ۷ صبح جمعه بود که تصمیم گرفتم شوهر داشته باشم.
پناه
دوباره گفت «خب، حالا اونایی که میگن عروس باید چال گونه داشته باشه دستا بالا.» جاوید شروع به شمارش کرد و ۶۶ رأی آورد که آن نفر اضافی هم بابا بود که با دهان باز و روی صندلیاش بالاوپایین میرفت تا سؤال بعدی را بپرسند. جاوید زیرلبش دو دوتا چهارتا کرد و ادامه داد «حالا اونایی که میگن اخلاق مهمتر از چال گونهس اعلام حضور کنن.» که خوب دوتا رأی بیشتر نیاورد که آن هم یکیشان پسرعموی کَرش بود و آن یکی هم پدربزرگش بود که دقیقاً نمیدانست چال گونه کجاست و کاربردش چیست.
m.t
جای گند زدنهای پدرت در زندگی مجردیام خالی بود
محمدعلی
مادرت راست میگوید که هیچچیز عشق اول نمیشود. چون مضحکترین و احمقانهترین عشق است. مثل این است که بروی اولین رستوران بینراهی و غذایت را بخوری و فکر کنی بهترینش را خوردهای. نه عزیزم، از این خبرها نیست، بعدش که میروی جلوتر میبینی رستوران جلویی نهتنها گوشتش تازهتر است، دستشویی تمیز هم دارد.
نسرین
از همین اطوارها که قورمهسبزی را میمالیدند روی نان و رویش پنیر پیتزا میریختند و اسمش را میگذاشتند قورمیتزا.
aseman
مادرت راست میگوید که هیچچیز عشق اول نمیشود. چون مضحکترین و احمقانهترین عشق است. مثل این است که بروی اولین رستوران بینراهی و غذایت را بخوری و فکر کنی بهترینش را خوردهای. نه عزیزم، از این خبرها نیست، بعدش که میروی جلوتر میبینی رستوران جلویی نهتنها گوشتش تازهتر است، دستشویی تمیز هم دارد.
Mahdi Hoseinirad
پیغام بعدی را برایش نوشتم؛ «محل نذار، زنده میشه! حالا کی میآی خواستگاری؟»
دوباره بهروز پیغام داد؛ «مُرده!»
پناه
این حس دوست داشته شدن هم چیز غریبی است. تا میفهمی کسی دوستت دارد، انگار یک هوا به قدت اضافه، گردنت درازتر و پشت چشمهایت باریکتر میشود،
رها
ساعتم را نگاه کردم. با خودم گفتم همین الان هم بخواهد من را بگیرد، با احتساب زمانِ زدن تهریش و بلند کردن عمواسدالله و توالت رفتن همهشان و رسیدنشان به خانهٔ ما، تا ۹ صبح دیگر ازدواج کردهایم،
سپیده
«اومدهم بگیرمت دیگه. مگه تو از هفتسالگی عاشق من نبودی؟» بطری را از دستش کشیدم و گفتم «تا الان کجا بودی؟» از آن جملهها بود که همیشه دوست داشتم در زندگیام یک جایی بگویم. از آن جملهها که بعدش دوست داری در را باز کنی و بخواهی برود، چون دیگر برای همهچیز دیر شده؛ اما من در را قفل کردم. دنیا شوخی نیست که.
Massoume
ختنهسوران! اینکه اولینبار کدام آدم سادهای فکر کرده برای این اتفاق باید شام بدهد بماند، درد این است که هنوز آدمهایی در قرن بیست و یکم باقلاپلو و سالاد الویه و ژله به خوردِ فامیل و همکار و همسایه میدهند و تا صبح خودشان را میلرزانند که پسرشان اولین جراحی زیباییاش را با موفقیت پشتسر گذاشته.
نسرین
از آن مادرشوهرها بود که شب اول عروسی چاه خانهشان یکهو میگیرد و با یک چمدان میآید خانهٔ پسرش تا سهتایی برویم ماهعسل.
نسرین
باورت میشود مأمور کنتور آب موهایش طلایی موجدار باشد و دماغش قوز نداشته باشد؟!
miss_yalda
چند روزی به بهانهٔ یادی از خاطرات کودکی، خودم را به کامران نزدیک کردم تا موضوع ازدواجمان را با او درمیان بگذارم. هر جا میرفتیم مدام با دو دستش درهای خروجی را نشانم میداد. میگفت قبل از اینکه خلبان شود، به امید این ژست و اداهای نشان دادن درهای خروجی و پانتومیم ماسک اکسیژن و پخش کردن آبنبات، مرارتها کشیده تا خلبان شود، اما آخرش فهمیده اینها کار مهماندار است و راه را عوضی آمده.
پناه
حجم
۱۲۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
حجم
۱۲۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۶ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۵۰%
تومان