بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اعتراف | صفحه ۹ | طاقچه
کتاب اعتراف اثر لئو تولستوی

بریده‌هایی از کتاب اعتراف

۴٫۰
(۱۲۶)
دانشِ عقلی، معنایی برای زندگی پدید نمی‌آورد، بلکه زندگی را نفی می‌کند؛ ولی معنایی که میلیاردها انسان و کل نوع بشر به زندگی می‌دهند، ریشه در دانشی دارد که بی‌جهت خوار و کاذب شمرده شده است.
M.M. SAFI
است، پس مسلما نامش ایمان نیست).
آرزو گلصورت
اقسامِ هدف‌های زودگذر قرار داده‌اند (این افراد بی‌ایمان‌ترین مردمان هستند، زیرا اگر ایمان برای
آرزو گلصورت
سلیمان می‌گوید: «در جهان همه چیز ــ چه حماقت چه خردمندی، چه ثروت چه تهیدستی، چه شادی چه غم ــ همه پوچ و باطل است. انسان خواهد مرد و هیچ چیز باقی نخواهد ماند. و این احمقانه است.»
akra
حتی آرزوی دانستن حقیقت را هم نداشتم، زیرا حدس می‌زدم این حقیقت در چه نهفته است. حقیقت آن بود که زندگی بی‌معناست.
akra
سقراط هنگامی که برای مرگ آماده می‌شد، گفت: «ما می‌توانیم فقط تا همان اندازه که از زندگی فاصله می‌گیریم، به حقیقت نزدیک شویم. ما که دوستدار حقیقتیم، در زندگی به دنبال چه هستیم؟ به دنبال آن که از جسم و از همه بدی‌های برخاسته از زندگی جسمانی خلاص شویم. اگر این‌طور است، پس چطور می‌توانیم خوشحال نشویم که مرگ دارد به سراغمان می‌آید؟»
M.M. SAFI
پیشتر خود زندگی به نظرم سرشار از معنا بود و دین تأییدی قهری بود بر گزاره‌های غیرعقلانی و بی‌ارتباط با زندگی که مطلقا به آنها نیازی نداشتم. در آن زمان از خودم می‌پرسیدم معنای این گزاره‌ها چیست و هنگامی که اطمینان یافتم معنایی ندارند، آنها را کنار گذاشتم. ولی اکنون، برعکس، اطمینان راسخ داشتم که زندگی من هیچ معنایی ندارد و نمی‌تواند داشته باشد، و گزاره‌های دین نه تنها به نظرم غیرلازم نمی‌آمد، بلکه با تجربه‌ای غیرقابل انکار اطمینان پیدا کرده بودم که فقط این گزاره‌های دین به زندگی معنا می‌دهند. پیشتر به آنها به چشم حرف‌های مطلقا غیرلازم و نامفهوم می‌نگریستم، ولی اکنون، اگر هم آنها را نمی‌فهمیدم، باز می‌دانستم معنایی دارند و به خودم می‌گفتم باید برای درک آنها آموزش ببینم.
maryhzd
همیدم آنچه حقیقت را از من پنهان می‌داشت، بیش از آنکه گمراهی اندیشه‌ام باشد، خود زندگی من در آن شرایط ممتاز لذت‌پرستی و ارضای هوس‌ها بود که در آن، روزگار می‌گذراندم. دریافتم این پرسشم که زندگی من چیست و این پاسخ که «شرّ» است کاملاً درست بود. تنها چیز نادرست آن بود که پاسخی را که فقط مربوط به من بود، به کل زندگی تعمیم می‌دادم: از خودم می‌پرسیدم زندگی من چیست، و پاسخ می‌گرفتم: شرّ و بی‌معنا. و به‌راستی نیز زندگی من ــ زندگیِ بنده امیال‌ــ بی‌معنا و شرّ بود و به همین دلیل پاسخ «زندگی شرّ و بی‌معناست» فقط به زندگی من مربوط بود و نه به کلِ زندگی بشری.
maryhzd
از خودم می‌پرسیدم: معنای زندگی من ورای زمان و مکان و علت و معلول چیست؟ ولی به این پرسش پاسخ می‌دادم که: معنای زندگی من در چارچوب زمان و مکان و علت و معلول چیست؟ حاصل این می‌شد که پس از تفکر فراوان و پرزحمت، پاسخ می‌دادم: هیچ.
maryhzd
هر قدر هم اکنون به نظرم عجیب و غیرقابل باور و غیرقابل درک برسد که چطور می‌توانستم ضمن اندیشه‌هایم درباره زندگی، از زندگی جامعه بشری که از هر سو مرا دربرگرفته بود، غافل بمانم و چطور می‌توانستم تا این حدّ مضحک دچار گمراهی شوم که فکر کنم زندگی من، سلیمان و شوپنهاور زندگی حقیقی و معمولی است و زندگی میلیاردها انسان دیگر چیزی است که ارزش توجه ندارد، هر قدر هم این موضوع اکنون به نظرم عجیب برسد، می‌بینم که به‌راستی همین گونه بوده است.
maryhzd

حجم

۹۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

حجم

۹۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان