بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیهوده می‌بارد این باران | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیهوده می‌بارد این باران

بریده‌هایی از کتاب بیهوده می‌بارد این باران

نویسنده:عزیز نسین
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۵ رأی
۳٫۹
(۱۵)
چنان با مرگ درآمیختم که خود را از او و مرگ را از خود تشخیص نمی‌دهم
farimah
دانستن چیزی است و باور چیزی دیگر
محمدرضا
زندگی، تو جان و تن همه بهانه اصل اما شعر بود
علی
به خواب نه که به رویا می‌روم آن‌جا که زندگی خواهم کرد به‌دلخواه
آزاد
می‌شنوی فریادِ سکوتم را؟
Nuage
وسوسه‌ای‌ست وسوسه که کاش یک ماه پس از مرگم تنها یک روز به زندگی بازگردم غافلگیر کنم ناگه دوست را دشمن را.
Arezuwishi
با نوشتن، نوشتن و نوشتن بی‌آن‌که زندگی کرده باشی باور کن زندگی کرده‌ای
...💙
هنوز زنده‌ام به‌جز خود کسی را ندارم تا دلواپسم شود.
pejman
تا مدتی به نامِ معشوقِ قبلی‌ات صدا می‌کنی عشقِ تازه‌ات را کمی بعد اما عادت می‌کنی تا مدتی غریبگی می‌کنی با لنگیدنت عادت می‌کنی اما به پایِ فلجت
Arezuwishi
گویا دوستم داشتی و دوستت داشتم آه از اشتباهِ تو وای از اشتباهِ من
farimah
یکی زندگی می‌کند تا بنویسد یکی می‌نویسد تا زندگی کند هر دو باهم نمی‌شود
...💙
چرا نمی‌خواهی بدانی روزِ مرگ خودخواستهٔ انسان از بسیار دوست داشتن زندگی است
...💙
سردش است آتش زمانی که عشقی در میانه نباشد
Mahdie
بیهوده دوستت دارم بیهوده زنده‌ام چرا که قسمت نخواهیم کرد زندگی را باهم.
علی
دوست‌تان داشتم تا حد مرگ مرا با تنهایی‌ام دوست نداشتید تنها اوست بی‌چشم‌داشت محبتی تنها و تنها، تنهایی‌ام که هنگام مرگ هم با من می‌میرد
pejman
دلواپسم برای خود چه شده؟ زنده‌ام یا مُرده؟ خبری از خود ندارم امروز صبح درِ خانه‌ام را زدم خود نیز باز کردم در را لحظه‌ای به خود خیره شدم این چهرهٔ خندان من بودم؟ چه صبح زیبایی پس هنوز زنده‌ام به‌جز خود کسی را ندارم تا دلواپسم شود.
زن
پیچک چنان تهی‌ام از خود که فرو می‌روم ذره‌ذره در گردابی مسموم پیرامونم چیزی پیدا نیست صدایت را بفرست تا چون پیچکی در آن بیاویزم و از این تالاب بگریزم
حسین پورقلی
اجازهٔ عبور نمی‌دهم از مرزهای دیار تنهایی‌ام به آنان که دوست‌شان ندارم همچون امواج هنگام برخورد به ساحل با تنهایی‌ام پهناور می‌شوم دوست دارم تنهایی‌ام را
Arezuwishi
سردشان است آجرهای خانه شیرهای آب و درها کف‌پوش زمین سردش است آبی که می‌جوشد سردش است آتش زمانی که عشقی در میانه نباشد
Arezuwishi
به‌هم که می‌رسیم دورتر می‌شویم باهم که هستیم تنهاتر از ناکجا می‌خوانیم یکدیگر را او تنها من تنها
Arezuwishi

حجم

۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۸ صفحه

حجم

۷۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان