بریدههایی از کتاب عشق با صدای بلند
۳٫۹
(۵۴)
چیزی از تو هرگز بر آنها نگفتم
اما در چشمانم تو را دیدند که تن میشویی
واژهای در بارهات نگفتم
اما در لابلای نوشتههایم نام تو پیدا بود
عشق عطر خودرا نمیتواند پنهان کند
آنگونه که شکوفه هلو.
آرشیدا
لعنت نفرست
به بختی که ترکت کرده است.
اوضاع و شرایط را نفرین نکن.
خدا پیروزی را نصیب آن میکند
که میخواهد.
خدا آهنگر نیست که بر شمشیرهای فلزی غالب شود.
nia
اندوه پیوندمان میدهد
آن گونه که نه تو میدانی نه من.
Martha'e Dark
به خاطر تو بود که کشف کردم
لذت نوشتن به رنگ زرد
فکر کردن به رنگ زرد
عاشق شدن به رنگ زرد را.
fatemeh.Gh
عمر چهره من
به کهنسالی زمین است، به دیرینهگی دورانها
عمر اندوهم
به دیرسالی خداست و دریاها
"هلاله"
انقلاب، زاده تراژدی است.
پویا پانا
کوتولهها را به قهرمان بدل میکنیم
و قهرمانان را به آدمهای بیمقدار
اما اندیشیدن هرگز!
پویا پانا
خلاصه اینکه
کلاه تمدن بر سر.
در عصر حجر زندگی میکنیم.
پویا پانا
در یک لحظه میتوانم بسازم
برای خودم
با چشمهها
با جویبارها
وطنی خارقالعاده
پویا پانا
نوشتن، تمامی زخمهایم را التیام میدهد
پویا پانا
۴
هزاران زن وارد تاریخم شدند
اما با هیچ یک پیوند نبستم
به جز... آزادی
پویا پانا
من مردی مردهام
مرده هادوبارنمی میرند
پویا پانا
اما ما
شناوریم بر روی آب
غرق نمیشویم اما
لباس سفر تن میکنیم
سفر نمیرویم اما
نامه مینویسیم
نمیفرستیم اما
برای تمامی هواپیماهای در حرکت
بلیت میخریم
در فرودگاه میمانیم اما
رِ
انقلاب، زاده تراژدی است.
صهبا
وقتی یک نفس از هوا
با اجازه سلطان
در اختیارت قرار میگیرد
آنگاه که هر دانه گندم که میخوریم
هر قطره آبی که مینوشیم
تنها با اجازه سلطان است
وقتی تمامی مردم
بدل به گله گوسفندی میشوند
صهبا
نفت صحراهای ما میتواند
خنجری شود از شعله
آتشی شود.
مایه ننگ و شرمساری شدهایم برای نیاکانمان.
صهبا
خلاصه اینکه
کلاه تمدن بر سر.
در عصر حجر زندگی میکنیم.
صهبا
چه بنویسم از زخممان
اکنون تفنگ هرچه میخواهد مینویسد.
صهبا
از من نخواه به دریا بازگردم
من اکنون عضو حزب بارانم...
صهبا
عصری که صرف و نحو خوب میدانست
اما با الفبای زنانگی آشنا نبود
عصری که گناهش
پاک کردن نام زن
از حافظه وطن بود.
صهبا
حجم
۱۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۱۵ صفحه
حجم
۱۲۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۱۵ صفحه
قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
۹۶,۶۰۰۳۰%
تومان