- طاقچه
- ادبیات
- طنز
- کتاب فیض بوک
- بریدهها
بریدههایی از کتاب فیض بوک
۳٫۸
(۳۹)
مگر جامانده باشد، اشتباهی
نمانده چالهای جایی به راهی
تمام شهر تهران را بگردید
به جز چاه زنخدان نیست چاهی
محمدرضا نقوی
برای گیر ندادن به این و آن، آدم
چه خوب میشد اگر بود کور مادرزاد
علی الخصوص در این روزها که خاک وطن
رها شدهست ز هرچه خلاف شرع و فساد
"Shfar"
فحشو تا هر جا دلت میخواد بکش، به شرطی که
لابهلاش یه مرتبه صحبت ناموس نباشه!
ویرا
گاهی عشقم ریۀ آدمو نابود میکنه
ریۀ خیلیا با عشق زیپو خراب میشه
ویرا
جایی که یک شبه تیرآهن بشه شمش طلا
خیلی آسونه بفهمی که مطلّا چی میشه
ویرا
معمولاً هر کسی که لال باشه، گوش کر داره
امّا بعضیا فقط کرن، کر مصلحتی!
چیزایی رو میشنون که واسهشون ثمر داره
ویرا
فکر و ذکرت شده بالا نرود قیمت مرغ
لحظهای فکر کنی، باز گران خواهد شد
فی المثل یک شبه بالا نرود نرخ هویج
نرخ روزانۀ آن را که ضمان خواهد شد؟
ویرا
هر کجا میروم امروز که چیزی بخرم
تازه اجناس گران نیست، ز ارزان که مپرس
ویرا
میسازمش، اگر شده با صادرات نفت!
میسازم از گذشتۀ آن، باصفاترش
دستم اگر به بوق مگانش نمیرسد
جانم فدای دندۀ پیکان پنچرش
ویرا
حالا که شده نوبت وام من از اینرو
اینقدر مشو جان رضا، ضامن آهو!
ویرا
میان خانۀ من تا محل کار حقیر
قریب فاصلهای تا هزار فرسنگ است
دلم خوش است خدا را هزار مرتبه شکر
به خانهای که مجهز به سیستم زنگ است!
ویرا
با اینکه من مفسّر شعر معاصرم
یک بیت تا به حال نفهمیدم از خودم
A.moghtada
اگه دوس داری روحت تازه باشه
لباست، تو تنت اندازه باشه
گوشات باید تو این دور و زمونه
یکیش در، اون یکیش دروازه باشه
محمدرضا نقوی
ساعت دیگران که رادیو بود
داشت رادو علیرضا قزوه
گرچه از هر کجا که سکه گرفت
داد کادو علیرضا قزوه
باز هم بهتر است اوضاعش
از من و تو، علیرضا قزوه
محمدرضا نقوی
یکی «هامون» یکی «قیصر» پسندد
یکی «همسر» یکی «مادر» پسندد
من از فیلمی که باشه مال اینور
پسندم آنچه را اونور پسندد!
محمدرضا نقوی
گفتم به شما، مگر که مجبور شوم
از شغل شریف فعلیام دور شوم
چون واحد شهرداریاَم پاس شدهست
باید بروم رئیس جمهور شوم
محمدرضا نقوی
در زندگی آنقدر که تأثیر نداشت
نان و نمکی داشت ولی شیر نداشت
شرمندۀ روی دوستان کی بودم؟
این میز اگر از ابتدا زیر نداشت!
محمدرضا نقوی
«ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت!»
که شب از نیمه گذشته، شده چار ای ساقی!
محمدرضا نقوی
آمدم بر در میخانه خمار ای ساقی!
هی مپرس آمدم اینجا به چه کار، ای ساقی!
محمدرضا نقوی
چنان زیر فشار زندگی زائیدهام، دیگر
برای آنکه غم پیرم کند، فرزند لازم نیست
miiimkaaaf
حجم
۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان