بریدههایی از کتاب هیچ چیز دوبار اتفاق نمیافتد
۴٫۲
(۴۴)
بعضیها شعر را دوست دارند،
اما یک نفر هم هست که سوپ جوجه را دوست دارد،
یک نفر هم تعریف شنیدن از خودش را دوست دارد،
یک نفر هم رنگ آبی را دوست دارد،
یک نفر هم یک شال کهنه را دوست دارد،
یک نفر هم دوست دارد حرف، حرفِ خودش باشد،
یک نفر هم دوست دارد سگی را نوازش کند.
بعضیها شعر را دوست دارند،
اما شعر چیست؟
آرزو ایرانمهر
تاریخ، تعداد مُردگانش را رُند میکند.
هزار و یک نفر، تبدیل میشود به هزار نفر،
گویی آن یک نفر، هرگز وجود نداشته است:
یک جنین خیالی، یک گهوارهی خالی،
کتاب الفبایی که برای کسی باز نبود،
هوا بود که میخندید، گریه میکرد، بزرگ میشد،
خلأ بود که از پلهها پایین میدوید و به طرف باغ میرفت،
در میان صف، جایی برای هیچکس بود.
آرزو ایرانمهر
از عشق قدیمی معذرت میخواهم
که عشق جدید را عشق اول در نظر گرفتم.
ماهی
ترجمهی این کتاب تقدیم میشود به
همهی کسانی که تفاوت است بینِ بودن و نبودنشان؛
کسانی که بودنشان این دنیا را جای قابل تحملتری کرده برای زیستن،
برای ادامه دادن...
آزاد
تاریخ، تعداد مُردگانش را رُند میکند.
هزار و یک نفر، تبدیل میشود به هزار نفر،
گویی آن یک نفر، هرگز وجود نداشته است
pejman
کسانی که ادعا دارند چیزی میدانند، مسئول بیشترین هیاهوهای دنیا هستند.»
Eli
هر آغازی
یک ادامه است
و کتاب حوادث
همیشه از نیمه گشوده میشود
mobina
در رویا
کسی که تازه مُرده،
هنوز زنده است،
در سلامت کامل،
و در اوج جوانی و سرزندگیاش.
دنیای واقعی
جنازه را پیش رویمان میگذارد.
mobina
هر کسی که ادعا کند مرگ مقتدر است،
زنده بودنِ خودش،
دلیلی است بر مقتدر نبودن او.
mobina
هر آغازی
یک ادامه است
و کتاب حوادث
همیشه از نیمه گشوده میشود.
Ozra
بادهای خیلی ملایم،
موقع توفان، توفانی میشوند.
باران
«تصور کردم به فضا رفتهام. بالای اینهمه ابر و لایههای هوا جا گرفتهام. از آن بالا به زمین نگریستم، و از آن بالا به زمین گوش کردم و دیدم بیش از پیش شلوغ است. فکر کردم و دیدم در قدیم، زمین بسیار ساکتتر بوده است. واقعاً زیاد حرف میزنیم. همه دارند حرف میزنند. بیشتر از نیاز. همه فکر میکنند چیزی گفتنی دارند. حال آنکه حرف باارزش شاید دو سهبار در یک قرن پیدا شود. خود من شخص پُرحرفی نیستم. اصلاً بیش از آنکه راجعبه چیزی اظهارنظر کنم، دوست دارم یکی دو روز بیندیشم. دلم میخواهد حرفم ارزش دو روز فکر کردن را داشته باشد.»
MC_HERO
اگرچه باهم فرق داریم، اما یکدیگر را همراهی میکنیم،
درست مثل دو قطرهی آب.
Ahmad
دندانپزشکی به یک مهارت سیاسی تبدیل شده
و نوید فرا رسیدنِ یک عصر طلایی را میدهد.
شرایط سخت است، پس به خنده نیاز داریم؛
Ahmad
شخصیتت مانند کُتی است که با عجله تن میکنی ــ
چنین عجلهای، نتایج تأسفآوری هم دارد.
اگر فقط میتوانستم یک چهارشنبه را از قبل، تمرین کنم،
یا یکی از پنجشنبههای سپریشده را تکرار کنم!
اما بلافاصله، جمعه میآید،
با نمایشنامهای که اصلاً نمیدانم دربارهی چیست.
میپرسم: «آیا این عادلانه است؟»
Ahmad
تازه بعدها فهمیدم
که بعضی از اتفاقهای ناگوار
با قوانین این دنیا جور درنمیآیند،
و حتا اگر بخواهند اتفاق بیفتند،
نمیتوانند.
ژنرالیسم
با ماشینی رانندگی میکنم
که گوشبهفرمانِ من است.
ژنرالیسم
کسانی که دیر یا زود
کمرشان زیر بارِ درد خم میشود،
در تاریکی ــ بدون هیچ کورسوی امیدی:
هشتاد و سه نفر.
ژنرالیسم
۱۶ مه ۱۹۷۳
یکی از آن تاریخهای بیشمار
که دیگر برایم آشنا نیست.
آن روز کجا میرفتم؟
چهکار میکردم؟
نمیدانم.
چه کسی را دیدم؟
دربارهی چه چیزی حرف زدیم؟
یادم نمیآید.
اگر جنایتی در آن نزدیکیها اتفاق افتاده بود،
نمیتوانستم ثابت کنم آنجا نبودهام.
ژنرالیسم
تاریخ، تعداد مُردگانش را رُند میکند.
هزار و یک نفر، تبدیل میشود به هزار نفر،
گویی آن یک نفر، هرگز وجود نداشته است:
یک جنین خیالی، یک گهوارهی خالی،
کتاب الفبایی که برای کسی باز نبود،
هوا بود که میخندید، گریه میکرد، بزرگ میشد،
خلأ بود که از پلهها پایین میدوید و به طرف باغ میرفت،
در میان صف، جایی برای هیچکس بود.
ما در میان علفزار میایستیم، درست همان جایی که او ایستاده بود،
اما علفزار ساکت است، مثل یک شاهد دروغین.
ژنرالیسم
حجم
۶۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۶۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
قیمت:
۳۸,۵۰۰
۱۹,۲۵۰۵۰%
تومان