هر کسی به تنهایی احتیاج دارد، بهخصوص کسی که نیاز دارد در مورد آنچه تجربه میکند، فکر کند.
باران
دیروز، یک نفر در حضور من
اسم تو را بر زبان آورد،
طوری شدم که انگار
گُل رُزِ خوشبویی به اتاق افتاده باشد.
ماهی
یک معجزهی اضافی، مثل همهچیز که اضافی است:
چیزی که غیرقابل فکر کردن است،
قابل فکر کردن است.
گیسو
و برای یکبار هم که شده،
روی سنگی لغزیدن،
زیر بارانی خیس شدن.
کلیدی را در چمن گُم کردن،
شعلهای را در باد دنبال کردن.
و موضوع اصلی را ندانستن،
و به این ندانستن ادامه دادن.
گیسو
در این چند سال گذشته، عبارت موردعلاقهی من این بوده است: "نمیدانم." من به سن خودشناسی رسیدهام، بنابراین هیچچیز نمیدانم. کسانی که ادعا دارند چیزی میدانند، مسئول بیشترین هیاهوهای دنیا هستند.
باران
همه دارند حرف میزنند. بیشتر از نیاز. همه فکر میکنند چیزی گفتنی دارند. حال آنکه حرف باارزش شاید دو سهبار در یک قرن پیدا شود. خود من شخص پُرحرفی نیستم. اصلاً بیش از آنکه راجعبه چیزی اظهارنظر کنم، دوست دارم یکی دو روز بیندیشم. دلم میخواهد حرفم ارزش دو روز فکر کردن را داشته باشد.
باران
خیلی لذتبخش است که همیشه میتوانم
درست قبل از مُردن بیدار شوم.
به محض اینکه جنگی اتفاق بیفتد،
غلت میزنم و به طرف دیگر میخوابم.
فرزند زمانهی خودم هستم؛
اما مجبور هم نیستم محدود به همین دوره باشم.
چند سال پیش
در خواب، دو خورشید دیدم.
و دو شب قبل، پنگوئنی دیدم
به روشنیِ روز.
گیسو
عشق واقعی نمیتواند زمین را حتا در طول یک میلیون سال هم پُرجمعیت کند،
چون خیلی بهندرت اتفاق میاُفتد.
بگذار کسانی که هرگز عشق واقعی را پیدا نمیکنند،
بگویند چنین چیزی اصلاً وجود ندارد.
چنین اعتقادی، زندگی کردن و مُردن را برایشان سادهتر خواهد کرد.
Ahmad
هر کسی به تنهایی احتیاج دارد، بهخصوص کسی که نیاز دارد در مورد آنچه تجربه میکند، فکر کند.
ASMA
در این زندگیِ شتابزده
کار مهمیست
که موکول شَده به هیچوقت.
نورا