بریدههایی از کتاب رهایی از زندان ذهن
۳٫۹
(۱۱۲)
اتفاق آخرین سالروز تولدتان را به یاد بیاورید. میتوانید لباسی را که در آن روز پوشیده بودید ببینید؟ تنها بودید یا با دوستانتان؟ آیا آن روز را جشن گرفتید یا مشغول کار بودید؟ همانطور که آن روز را بهخاطر میآورید، آیا متوجه این موضوع هستید، که شما، یعنی شخصی که الآن اینجا نشسته، در حال آزمودن آن روز است؟ درست همانطور که اینجا نشستهاید و در حال یادآوری آن روز هستید، بدانید که خودِ نظارهگر شما میتواند زمان حال را تجربه کند. همانطور که میتوانید به خاطر بیاورید شما یک سال قبل چگونه بودید، قادر هستید تا خودتان را در زمان حال نیز مشاهده کنید.
ستی
بعضی از صحنههایی که ذهن ترسیم میکند را ببینید و لذت ببرید؛ اما آنها را باور نکنید و درگیر آن نشوید.
بیوتیفول مایند
بعضی از تخیلات، سالم و بیضرر هستند و میلی ایجاد میکنند که باعث میشود بعضی چیزها در زندگی اتفاق بیفتد. برخی از این تخیلات به شما در تجسم اهداف جدید کمک میکنند.
R.R
همگی آن حرفهای ترسناکشان را با هیاهو تکرار میکنند. شنیدن آنها سخت است، زیرا شما را پر از تردید و ترس میکنند. اما تغییر مهمی اتفاق افتاده و حالا این هیولاها پشت سرتان هستند؛ نه درمقابل شما. حالا میتوانید اتوبوس زندگیتان را به جایی که میخواهید ببرید، زیرا هیولاها راه شما را سد نکردهاند.
وَزِش
- آیا این فکر به خوبی در خدمت من است و به من منفعت میرساند یا خیر؟
- آیا این طرز تفکر به من کمک میکند به چیزی که در زندگی خیلی برایم مهم است نزدیک شوم؟
- آیا این فکر رانندۀ خوبی است و مرا به مقصدی که میخواهم میرساند؟
سؤالی که برای شما روشنگر و معیار است این است که: این طرز فکر در زندگی من چه تأثیر و کاربردی دارد؟
Elham
گذشته مانند جنگلی است که میتوان در آن گوزن غولپیکر یافت یا مارهایی را مشاهده کرد که در لابهلای شاخۀ درختان پیچ و تاب میخورند. چیزی که یافت میشود بستگی به این دارد که به دنبال چه میگردید؟ اگر به دنبال مدرکی دال بر اینکه فردی دوستداشتنی هستید میگردید، شانس یافتن آن وجود دارد. اگر هم بخشهای تاریکی از وجود شما بر آن است که دلیلی برای بیارزش بودنتان بیابد، آنرا خواهد یافت.
Ali
بخش اولِ این کتاب به معرفی پنج نوع از افکار میپردازد. در این بخش یاد میگیرید که چطور این افکار را تشخیص داده و آنها را رصد کنید. همچنین میآموزید که چگونه فکر خود را از سویی به سوی دیگر تغییر دهید.
در بخشِ دوم این کتاب، میآموزید که چطور کارکرد و تأثیر افکار خود را تشخیص دهید. وقتی بتوانید افکار خود را رصد کنید؛ وقتی بدانید که این افکار قرار است چطور عمل کنند و چه نتیجهای در بر خواهند داشت، غلبۀ آنها بر ذهن شما کمتر خواهد شد.
در فصل سوم به شما نشان خواهیم داد: چگونه بیآنکه در فحوای افکار غرق شوید، بتوانید آنها را رصد کنید. و چطور در برابر اثرات مخرب بعضی از افکار مصون بمانید. تضمین میکنم که این کتاب، چشم شما را به روی حقایق باز خواهد کرد و همچنین راههای جدید و خلاقانهای برای سفر روزانهای که با ذهنتان دارید، به شما معرفی خواهد کرد. پس شروع کنید.
کاربر ۲۷۷۴۰۷۷
در این بخش از کتاب میآموزید که ذهن خودرا از بالا رصد کنید و افکار خودرا بی اینکه رد یا قبول کنید، فقط با دقت مشاهده کنید. چرا تلاش نمیکنید افکار منفی و غیرسازندۀ خودرا به افکار مثبت تغییر دهید؟ زیرا وقتی که سعی دارید فکری را تغییر دهید، در حال جنگ با آن هستید، اما وقتی تصمیم میگیرید که فقط آنرا رصد کرده و مشاهده کنید؛ در حقیقت بین شما و افکارتان اعلام آتشبس کرده و در صلح میتوانید کنار هم باشید.
mhzm
بعضی از تخیلات میل و شوق آتشینی برای رسیدن به چیزی ایجاد میکنند که هرچه که متضاد با آن باشد، مزخرف و ناراحتکننده به نظر میرسد. گاهی هم تخیلات منجر به تغییرات واقعی و یا گرفتن تصمیمات سخت میشوند. با تخیل، به جای حل مشکل به آینده فرار میکنیم.
R.R
از شما میخواهیم که درخصوص روایتهای مختلفی که بارها و بارها برای شما اتفاق افتاده است فکر کنید. روایتهایی دربارۀ چرایی رویداد یا ندادن یک اتفاق خاص برای شما، یا چرایی انجام یک رفتار خاص توسط دیگران یا خودتان. سپس در هر روایت از خودتان بپرسید: «چرا چنین شد؟» یا «چرا اینچنین است؟» هر پاسخی که دادید بازهم سؤال را از خودتان دوباره بپرسید. آنقدر تکرار کنید که دیگر پاسخی برای شما نماند. بعد از انجام این تمرین متوجه خیلی چیزها خواهید شد. اول اینکه چقدر آسان ذهن شما میتواند دلیلتراشی کند و روایت بسازد. از آن مهمتر این که، شاید متوجه شوید چقدر بعضی از این روایتها ناباورانه و سطحی بودند.
مثال: «پدرم به من تلفن نکرد، چون از من عصبانی است.» «چرا چنین است؟ چون من تنبل هستم.» «چرا چنین هستم؟ چون شغلی ندارم.» «چرا چنین است؟ چون مدام رزومه به جاهای مختلف میفرستم و نتیجهای ندارد.» «چرا چنین است؟ چون رزومۀ درخشانی ندارم.» چرا چنین است؟ نمیدانم.
R.R
افکار ما پدیدهای در لحظه هستند که فقط در اعصاب مغز ما وجود دارند.
.
یکی از بهترین راهها برای غلبه بر نگرانی و تشویش این است که ذهن خود را بادقت رصد کنید و افکار پیشبینی کننده را از افکار برنامهریزی کننده تشخیص دهید.
R.R
۳۹. چاه ماتم
زندگی مشکلات فراوانی دارد. از همان ابتدای تولد که وقتی به دنیا میآییم به پشت ما ضربه میزنند تا آخرین لحظهای که همۀ تدابیر پزشکی را برای زنده نگه داشتنمان بهکار میگیرند باید با درد دست و پنجه نرم کنیم. زندگی لبریز از ناراحتی، زخم، شرمساری، ترس و شکست است. بهعلاوۀ تمام این درد و رنجهایی که ناچاراً زندگی برای همۀ ما به ارمغان آورده است؛ خودِ ما نیز معمولاً با افکارمان زندگی را بر خودمان سختتر میکنیم. لحظات سختی را بر خودمان تحمیل میکنیم و سپس خودرا با قضاوتهایمان شکنجه میدهیم.
Ali
صحنهای که در آن یک سگ، پاچۀ شلوار کسی را گرفته است و آنرا ول نمیکند. آن فرد سعی میکند با تکان دادن پایش، سگ را دور کند، اما بینتیجه است و سگ محکمتر میچسبد. این همان کاری است که افکار دست و پاگیر با شما انجام میدهند. پاچۀ ذهن شما را با دندان تحقیر، توهین و سرزنش محکم میگیرند.
maryam mahjoobian
فرض کنیم افکاری دارید که از آن دوری میکنید یا داشتن آن دلهره دارید، زیرا ممکن است احساسات خاصی را در شما بهوجود بیاورند. ما افکار شدید و همچنین پستی داریم که از آنها دوری میکنیم. مثلاً آیا تا به حال پیش آمده که درد کمی در دندان خود داشته باشید و نخواهید به دندانپزشک مراجعه کنید؟ میدانید که باید به این درد فکر کنید، اما زیاد به آن توجه نمیکنید و اولویتی برایش قائل نیستید. در حقیقت از آن دوری کرده و نادیدهاش میگیرید. نادیدهگرفتن یک فکر باعث نمیشود که آن فکر ناپدید شود. افکاری که برای سلامتی مهمتر هستند، میتوانند آنقدر خاک بخورند تا به تشویش و ناراحتی در زندگی شما تبدیل شوند.
R.R
با دقت به تأتیر افکار توجه کنید. آیا آنها باعث میشوند زندگی شما پربارتر شود یا حس سرزندگی را از بین میبرند؟ اگر فکری برای شما کارآمد نیست بهتر است که دست از باور آن بردارید. درعوض، فقط مراقب آن باشید و آن را جدی نگیرید.
R.R
یکی از کارهای مورد علاقۀ ذهن ما، روایتگری است. اما نه روایت قصههایی مانند قصههای شبانۀ مادربزرگ؛ بلکه بیان اتفاقات و پاسخ به «چرا» ها. افکار روایتگر ما درصدد بیان علتها هستند.
- پدرم به من تلفن نکرد چون از من عصبانی است؛
- من دوست و رفیقی ندارم زیرا انسان جذابی نیستم و دیگران را میرنجانم؛
- دوستانم دیر به مهمانی من آمدند چون تمایلی به آمدن نداشتند.
این روایتها در تلاشند که به پیشامدها، جلوۀ عقلانی دهند. افکار روایتگر، موقعیتهای مبهمی که در آن افراد کارهایی انجام میدهند که منظورشان از انجام آن زیاد مشخص نیست؛ را در نظر میگیرند و توضیحاتی در مورد آن موقعیت ارائه میدهند که به نظر معقول میآیند.
R.R
به خاطر داشته باشید که ذهن شما هرچیزی که به آن فکر کنید را باور میکند.
بابایِ نهال
آیا افکارتان شما را به چیزی که بهشدت در زندگی به آن اهمیت میدهید، نزدیکتر میکند؟ یا فقط از شما در برابر چیزی که چندان هم برای شما مهم نیست محافظت میکنند.
کاربر ۵۷۴۱۸۷۳
افکار، قدرت از کارانداختن ما یا به راه انداختن جنگ را دارند.
زینب دهقانی
حجم
۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۹۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان