بریدههایی از کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید
نویسنده:جفری ای. یانگ، جانت اس. کلوسکو
مترجم:ساره حسینی عطار
انتشارات:انتشارات شمشاد
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۵۹۷ رأی
۳٫۷
(۵۹۷)
وقتی میخواهید برای کاری، زمانی اختصاص دهید حتماً در نظر داشته باشید که آن کار چه تأثیری در کلیت خوشبختی و خوشحالیتان دارد. بیشترین زمان را به جنبههایی از زندگیتان اختصاص دهید که بیشترین اهمیت را دارند. افرادی که دچار معیارهای پرتوقعانه هستند دید معقولانه را از دست میدهند. از نظرشان تمام کارها از یک درجهٔ اهمیت برخوردارند.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
یکی از روشهایی که میتوانید بهکار بگیرید، مدیریت زمان است. یک جدول زمانبندی درست کنید و در آن مشخص کنید که برای هر کار چقدر زمان باید اختصاص بدهید. نباید زمان بیشتری از آنچه که در این جدول مشخص کردید برای کار مورد نظرتان اختصاص دهید. وقتی زمانِ تعیین شده به پایان رسید به هر درجه از موفقیت که در آن کار رسیده بودید بسنده کنید.
پاملا از این روش برای نوشتن یک مقاله استفاده کرد. او شش ساعت برای نوشتن آن مقاله در نظر گرفته بود.
پاملا: بعد از شش ساعت کار، هنوز طبق میلم انجام نشده بود. هنوز کاغذهای کارم همانطور که بودند، بودند. هنوز باید کار زیادی انجام میدادم. اما چیزی که مرا متوقف کرد بهخاطرآوردن فرزندانم بود. خیلی مهمتر بود که وقتم را با آنها بگذرانم.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
میتوانید کارتان را چند درجه قبل از بیعیب و نقص بودن تمام کنید و ببینید که زندگیتان به شیوهٔ بهتری ادامه مییابد. زمان معقولی برای انجامدادن یک کار اختصاص دهید و وسواس به خرج ندهید. بعد از آن هم به هر درجه از موفقیتی که با آن زمان اختصاصی رسیدید راضی باشید. در غیر این صورت، زمانی که برای انجامدادن یک کار در نظر میگیرید به خاطر وسواس بهترشدنش مدام افزایش مییابد و زندگیتان به سرعت از کنترلتان خارج میشود.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
اگر به چند درجه پایینتر قناعت کنید و اصراری روی بینقص بودن نداشته باشید میتوانید بدون زحمت، مشقت و پرداخت هزینههای گزاف به همان موفقیت شغلی و مالی، تحسین و جایگاه و مقام دست یابید. برای دستیابی به اینها باید خیلی چیزها را قربانی کنید اما میتوان با استرس و فشار کمتر، سلامتی بیشتر، زمان و آرامش بیشتر، خوشحالی زیادتر و حفظ روابط بهتر به آنها دست یابید اگر کمی توقاتتان را پایین بیاورید.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
به این فکر کنید که اگر به میزان ۲۵ درصد، معیارهای خود را پایینتر بیاورید چه تأثیراتی در زندگیتان خواهد داشت؟ ابتدا باید طرز فکر صفر یا صد که به معیارهای پرتوقعانه وابسته است را از بین ببریم. شما این طرز فکر را دارید که یا چیزی بینقص است یا اصلاً به درد نمیخورد. نمیتوانید تصور کنید که میتوان کاری را خوب انجام داد، چون فکر میکنید خوب انجامدادن کافی نیست و باید همه چیز بینقص باشد. از مقیاس صفر تا صد، اگر عملکردتان ۱۰۰، یا احتمالاً ۹۹ و ۹۸ نباشد از نظرتان صفر است. باید یاد بگیرید که میتوان با ۷۰ یا ۸۰ نیز عملکرد خوبی داشت. با عملکرد ۸۰ هم میتوانید به خودتان افتخار کنید. باید بدانید که بین بینقص بودن و شکست، فواصل دیگری نیز وجود دارند.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
وقتی کیت این کار را انجام داد فهمید که بودن با زنی به نام بِث خیلی لذتبخشتر از بودن با زنی بینقص (شیلا) است.
کیت: یک شب با شیلا در یک مهمانی بودم اما تمام مدت به بِث فکر میکردم. میدانستم که بودن با شیلا عاقلانهتر است چون او از بِث زیباتر و ثروتمندتر است و مایهٔ مباهات است که دیگران مرا با شیلا ببیند. اما به این فکر میکردم که بودن با بِث خیلی بهتر بود و با او به من بیشتر خوش میگذشت.
این کار باعث میشود بفهمید که معایب زندگیتان مستقیماً به معیارهای پرتوقعانه مربوط است. اگر کمی سطح معیارهای خود را پایین بیاورید، میتوانید خیلی از این معایب را از زندگیتان حذف کنید.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
دوست دارید عملکردتان در سطحی بالا باشد که بسیار گیجکننده است. هر قدر خود را بیشتر وقف آن پروژه کنید احتمال اینکه آن را رها کنید بیشتر میشود. ممکن است به جایی برسید که کلاً فرو بپاشید و از کارکردن دست بکشید. نمیتوانید تحمل کنید که دوباره مجبور شوید با آن معیارها منطبق شوید.
به خاطر این معیارهای پرتوقعانه به ندرت به احساس رضایت و خرسندی میرسید. دنبالکردن لجوجانهٔ معیارهای پرتوقعانهتان شانس شما را برای احساسات مثبتی مثل عشق، آرامش، خوشحالی یا دلآرامی از بین میبرد و به جای آن شما را به سمت عصبانیت، ناامیدی، خستگی و فشار و استرس سوق میدهد. حالا زمان آن رسیده که چشم خود را باز کنید و ببینید که معیارهای پرتوقعانهتان چقدر برایتان گران تمام میشود. آیا ارزشش را دارد؟
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
مدام به این فکر میکنید که زمانی خواهد آمد تا بتوانید کنار همسر و فرزندتان آرام بگیرید. در همین اثناء لحظات ناب زندگی را از دست میدهید و زندگی احساسیتان پوچ باقی میماند.
وقتی هم که زمانتان را درکنار کسانی که دوست دارید میگذرانید، آن را به همان شیوهٔ پر استرس و پرتوقعانه هدر میدهید.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
معیارهای پرتوقعانه هزینهٔ زیادی برایتان دارد. خیلی از فرصتها برای شادبودن و زندگیکردن را از دست میدهید. تنها چیزی که موفق به دریافتش میشوید، کمی موفقیت است. در هر زمینهای که تصمیم میگیرید بهترین باشید، احتمالاً بهترین میشوید. اگر به افراد بالارتبهٔ شرکتهای بزرگ نگاهی بیندازیم به احتمال زیاد چنین افرادی را مشاهده میکنیم که معیارهای پرتوقعانه دارند. چه کس دیگری میتواند وقت و انرژی لازم برای رسیدن به جایگاههای بالارتبه را داشته باشد؟ چه کس دیگری میتواند برای رسیدن به این جایگاه، خیلی از جنبههای دیگر زندگیش را قربانی کند؟ وقتی مصاحبههایی که با افراد مشهور انجام شده است را بخوانید از بین حرفهایشان فوراً متوجه کمالگرایی، سخت تقلاکردن و توجهکردن آنها به جزئیات میشوید و میبینید که چطور خودشان و دیگران را کنترل میکنند.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
مشکل اساسی در رابطه با معیارهای پرتوقعانه این است که شما ارتباطتان را با خودِ واقعی و طبیعیتان از دست میدهید. آنقدر بر روی نظم، موفقیت یا جایگاه و منزلت تمرکز دارید که نیازهای اساسی جسمی، احساسی و اجتماعی خود را در نظر نمیگیرید.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
اگر وقتی که عملکرد خوبی نداشتید و شکست میخوردید والدینتان شما را سرزنش میکردند، قطعاً دچار تلهٔ نقصان هم هستید.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
خاطرهٔ مدام تلاش و تقلاکردن، اما نرسیدن به معیارهای غیرممکنِ پرتوقعانه همیشه در ذهنش بود.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
انگار برای پدر و مادرم وجود خارجی نداشتم و به من توجهی نمیکردند. تا زمانی که جایزه یا نمرهٔ بالایی کسب میکردم. یادم میآید وقتی شاگرد اول مدرسه شدم چنان سراسیمه و خوشحال به خانه رفتم تا به پدر و مادرم بگویم و آنها هم خوشحال و از من راضی شوند. بیشتر اوقات آنها به من اهمیتی نمیدادند.
این عشق و احساساتِ شرطی، باعث شد که تمام دوران کودکی شما در راه تقلا برای جلب توجه والدینتان سپری شود. این تقلا هیچوقت تمام شدنی نیست و با قدرت به راه خود ادامه میدهد.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
مدام حس میکرد که باید به سطح بالاتری از موفقیت برسد. به هر میزان از چیزی که میخواست هم برسد، باز در درونش حس شرمساری دارد. معیارهای پرتوقعانهٔ جایگاهمحور، روشی برای ترمیم حس محرومیت است. سعی میکنید این خلاء احساسی را با قدرت، شهرت، موفقیت و پول پر کنید؛ که جایگزینهایی برای احساسات ناب هستند. جایگاهی که در آن هستید هرگز برایتان کافی نیست.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
تلهٔ معیارهای پرتوقعانه گاهی اوقات میتواند به احساس شکست نیز منجر شود. اگر معیارها آنقدر پرتوقعانه و سطح بالا تعیین شده باشند و شما نتوانید به آنها نزدیک شوید، احساس عدم کفایت و شکست میکنید. گاهی اوقات هم آنقدر دور از هدفی که تعیین کرده بودید هستید که فکر میکنید اصلاً به موفقیتی نرسیدهاید.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
تلهٔ معیارهای پرتوقعانه در صورتی رخ میدهد که شما حس میکنید در سطح متوسط هستید اما مدام تقلا میکنید که به درجات خیلی بالا و کیفیت بینقص دست پیدا کنید. کسی که گرفتار تلهٔ شکست است وقتی کاری را انجام میدهد میگوید: «نمیتوانم هیچ کاری را درست انجام دهم، مدام خرابکاری میکنم»؛ اما کسی که دچار تلهٔ معیارهای پرتوقعانه شده باشد وقتی کاری میکنید میگوید: «خوب انجامش دادم اما میتوانستم بهتر از این عمل کنم».
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
وقتی احساس میکنید که کنترل زندگی را در برخی از جنبهها از دست دادهاید (مثلاً به خاطر آسیبپذیری یا انقیاد)، وسواس را بهعنوان راهی برای وفق پیداکردن با شرایط انتخاب میکنید چون حس کنترلداشتن را به شما میدهد.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
شما نیز باید بیاموزید به جای اینکه پرخاشگر باشید، اظهارگر شوید
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
ممکن است ابتدا ترسناک به نظر برسد اما کمکم حس خوبی از اظهارگری پیدا خواهید کرد و همین به شما انگیزه میدهد تا این شیوه را ادامه دهید. پرخاشگر نشوید اما حق خود را بگیرید.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
موضوع مثبتی را بگویید که حقیقت داشته باشد و به دنبال سرهمکردن یک موضوع بیهوده نباشید. سپس انتقاد خود را نه از خودِ شخص بلکه از رفتار او مطرح کنید.
کاربر ۱۱۷۲۴۹۵
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۲۹ صفحه
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۲۹ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان