متولد شدهام که در خیابانهای بی رفت و آمد گل سرخ بفروشم.
msadeq
به اینجا پا گذاشتهایم
به بیمارستانهایی چنان گرانقیمت که مردن بهصرفهتر است
وکلایی با دستمزدهای سنگین که گناهکار از آب درآمدن بهصرفهتر است
به کشوری که زندانهایش پر و دیوانهخانههایش تعطیلاند
به جایی که تودهٔ مردم از احمقها قهرمانان ثروتمند میسازند
ELNAZ
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمیشود
و ما
در همان فضا
انتظار میکشیم و
انتظار میکشیم.
arghavan
اولین و تنها زنم
نقاشی میکرد
و با من
دربارهاش حرف میزد:
ــ دردناکه!
هر حرکت خودش یه درده...
یه اشتباه کل کار رو بهگند میکشه...
تو هیچ وقت درد و نمیفهمی...
کاربر ۱۰۸۲۱۲۱
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمیشود
یک فضای خالی
و حتی در بهترین لحظهها
و عالیترین زمانها
میدانیم که هست
بیشتر از همیشه
میدانیم که هست
جایی میان قلب هست
که هرگز پر نمیشود
𝙛𝙯𝙞𝙖𝙖𝙙𝙙𝙞𝙣𝙞
چند روز بیهودهٔ دیگر
روزهای مجروح
روزهای تبخیر شده.
چند روز بر باد رفتهٔ دیگر
روزهای عاطل و باطل
روزهای کتکخورده
پاره پاره.
مسأله اینجاست
که روزها جمع میشوند
و میشوند زندگی
زندگی من!
.
چوبهٔ دار با صدای ترومپتها برپا میشود
و مردان کوچک
دربارهٔ چیزهایی که از توانشان خارج است
یاوهسرایی میکنند.
.
تنهای تنها در اتاقی کوچک زندگی میکنم
و روزنامه میخوانم
و بهتنهایی در تاریکی میخوابم
و خواب جمعیت میبینم.
آترین🍃
درون خودم مقبرهای دارم که میگوید:
ــ بذار دیگران این کار رو بکنن. بذار اونا برنده بشن!
بگذارید بخوابم
عقل در تاریکی است
مثل جارو تاب میخورم و به تاریکی میروم
جایی میروم که مگسهای تابستان رفتهاند
اگر میتوانید
مرا بگیرید.
آترین🍃
کتابهایم نمیتوانند به دادم برسند
همینطور شعرها
هیچ کمکی از کسی ساخته نیست.
فقط خودم هستم، تنها و منتظر، نفس میکشم
فکر میکنم
چیزی نیست که به آدم شهامت بدهد.
اینجا اصلاً چیزی نیست.
saaadi_h