بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برای من غمگین نشوید | طاقچه
کتاب برای من غمگین نشوید اثر چارلز بوکوفسکی

بریده‌هایی از کتاب برای من غمگین نشوید

انتشارات:کارگاه اتفاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۳ رأی
۴٫۱
(۵۳)
شاید باور نکنید اما آدم هایی پیدا می شوند که بی هیچ غمی یا اضطرابی زندگی می کنند. خوب می پوشند خوب می‌خورند خوب می‌خوابند از زندگی خانوادگی لذت می برند. گاهی غمگین می شوند ولی خم به ابرو نمی‌آورند و غالباً حالشان خوب است و موقع مردن آسان می‌میرند معمولاً در خواب. شاید باور نکنید اما چنین آدم هایی پیدا می شوند.
misbeliever
به کشوری که زندان‌هایش پر و دیوانه‌خانه‌هایش تعطیل‌اند به جایی که تودهٔ مردم از احمق‌ها قهرمانان ثروتمند می‌سازند به این‌جا پا گذاشته‌ایم میان این‌ها راه می‌رویم و زندگی می‌کنیم به‌خاطر این‌ها می‌میریم به‌خاطر این‌ها لال می‌شویم اخته می‌شویم غیرمعمولی می‌شویم عاق والدین می‌شویم به‌خاطر این‌ها این‌ها سرمان کلاه گذاشته‌اند از ما سوء استفاده کرده‌اند گند زده‌اند به ما دیوانه و بیمارمان کرده‌اند خشن شده‌ایم این‌ها ما را بی‌عاطفه کرده‌اند.
misbeliever
اهمیتی ندارد. کمی عشق یا کمی زندگی چیز چندان بدی نیست آن‌چه اهمیت دارد روی دیوارها منتظر است برای همین متولد شده‌ام متولد شده‌ام که در خیابان‌های بی رفت و آمد گل سرخ بفروشم.
Raya
امروز صورت‌های زیادی دیدم صدها صورت همه‌شان چشم و گوش و لب داشتند و دهان و چانه و پیشانی و حالا چند ساعتی می‌شود که تنها هستم و حالم بهتر شده است. این خوب است اما مشکل هم‌چنان باقی‌ست می‌دانم که دوباره باید بروم بیرون میان آن‌ها.
Mohammad
همهٔ زندگی به این ناخوشی مبتلا بوده‌ام: همیشه «این همه آدم» در اطرافم بوده است. امروز صورت‌های زیادی دیدم صدها صورت همه‌شان چشم و گوش و لب داشتند و دهان و چانه و پیشانی و حالا چند ساعتی می‌شود که تنها هستم و حالم بهتر شده است. این خوب است اما مشکل هم‌چنان باقی‌ست می‌دانم که دوباره باید بروم بیرون میان آن‌ها.
misbeliever
از انتظار از معلق بودن از تنگنا خسته‌ام بگذارید بمب‌ها منفجر شوند شما ملت‌های ترسوی دماغو شما غول‌های بی‌وجدان تمامش کنید! تمامش کنید! تمامش کنید! و به سیاره‌ها و ایستگاه‌های فضایی‌تان فرار کنید و آن‌جا را هم به گند بکشید.
misbeliever
پرنده‌ای آبی در قلب من است که می‌خواهد بزند بیرون اما حواس من جمع است فقط می‌گذارم بعضی شب‌ها که همه خواب‌اند بیرون بیاید می‌گویم من می‌دانم تو آن‌جایی پس غصه نخور! بعد می‌گذارمش سرِ جایش اما آن‌جا کمی آواز می‌خواند به او اجازه نداده‌ام بمیرد و باهم می‌خوابیم با عهد مخفی‌مان و همین برای در آوردن اشک یک مرد کافی‌ست اما من گریه نمی‌کنم شما چطور؟
Raya
جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود یک فضای خالی و حتی در بهترین لحظه‌ها و عالی‌ترین زمان‌ها می‌دانیم که هست بیشتر از همیشه می‌دانیم که هست جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود و ما در همان فضا انتظار می‌کشیم و انتظار می‌کشیم.
m.norouzi
پرنده‌ای آبی در قلب من است که می‌خواهد بزند بیرون اما به او سخت می‌گیرم می‌گویم همان‌جا بمان نمی‌گذارم کسی تو را ببیند.
AmirHossein
نظام آموزشی‌مان می‌گوید همهٔ ما می‌توانیم برنده باشیم. اما دربارهٔ فاضلاب‌ها و خودکشی‌ها چیزی نمی‌گوید. یا دربارهٔ وحشت آدمی که تنهاست و در گوشه‌ای از دنیا درد می‌کشد
farzanepoursoleiman

حجم

۱۸۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۸۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۳۹صفحه بعد