بریده‌هایی از کتاب برای من غمگین نشوید

به‌خاطر این که قهرمانی ندارم، مرا سرزنش نکن! به‌خاطر این که قهرمان نمی‌سازم، مرا سرزنش نکن! مرا به‌خاطر این که از خندهٔ جماعت گیج می‌شوم، سرزنش نکن! مرا به‌خاطر این که با خودم می‌خندم، سرزنش نکن!

جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود یک فضای خالی و حتی در بهترین لحظه‌ها و عالی‌ترین زمان‌ها می‌دانیم که هست بیشتر از همیشه می‌دانیم که هست جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود و ما در همان فضا انتظار می‌کشیم و انتظار می‌کشیم.

انگشت‌ها به دنبال بطری هستند و قرص و دوا.

به بیمارستان‌هایی چنان گران‌قیمت که مردن به‌صرفه‌تر است وکلایی با دستمزدهای سنگین که گناهکار از آب درآمدن به‌صرفه‌تر است

هنوز به دنبال الههٔ شعرم

کلماتی برای مردن خوب‌ها و ادامه‌پیدا کردن زندگی بدها.

بله، بعضی زندگی‌ها برای هدر دادن آفریده شده‌اند.

ون! هرزه‌ها گوش نمی‌خواهند پول می‌خواهند. فکر می‌کنم به همین خاطر نقاش بزرگی شدی: بیشتر از این نمی‌فهمیدی.

در مراسم خاکسپاری‌اش انتطار داشتم از تابوت بیرون بیاید و بگوید «چینانسکی مسیر خوبی بود ارزششو داشت»

ون گوک گوشش را برید و فرستاد برای یک هرزه هرزه هم حالش به‌هم خورد و گوش را انداخت دور. ون! هرزه‌ها گوش نمی‌خواهند پول می‌خواهند.