- طاقچه
- ادبیات
- طنز
- کتاب گچ پژ
- بریدهها
بریدههایی از کتاب گچ پژ
۳٫۹
(۳۷۱)
علی هذا، اینکه شما اسم نورچشمیات را میگذاری «بیشفعال» و ما در گویش خودمان میگوییم «تخم جن»، خیلی مهم نیست. مهم این است که شما عجالتاً توصیههای رادیو را برای ازدیاد جمعیت جدی نگیر. آن را برای شما نگفتهاند. شما محض باقیات الصالحات، یک آبسردکن وقف مسجد محل کنی، ثواب خودت را کردهای. و السلام علی من اتبع الهدی.
شلاله
ـ خدایا! به این اختلاسگران و دزدان باکلاس که الحمدالله جیبشان ته ندارد و دُم لای تخته هم نمیدهند، بیش از پیش مال و ثروت عطا کن. آنقدر که با انبر طلا، از بدنشان کرم دربیاورند و زیرشان شب و روز، لگن مرصع بگذارند و کلیههایشان، متصل، قلوهسنگهایی از جنس یاقوت بسازد.
Amir Maleki
آن قدرها هم که تعریف میکنند قشنگ نیست.
𝔏𝔦𝔪𝔬𝔬
عهد کلاهمخملیها کلافپیچ شده، رسم غیرت که ور نیفتاده.
ادریس
به بچههای جهان خانوم نگاه نکن شازده جان! رختت را عوض کردی حبیب من! بختت را چه میکنی؟ آدم است و جامۀ علم و عمل.
راستی! به وعدههایت هم جامۀ عمل بپوشان. به آرزوهای من هم.
komail
یک چیزی دیدهای توی این فیلمها که زیر دوش و کنج وان، چهچهه میزنند. منتها خبر نداری این صنف قر و قمیشها برای قوارههای هزارمتری سلطنتآباد به بالاست، نه برای آلونکهای قمرخانومی ِپامنار به پایین. اینجا زیر لحاف سرفه کنی همسادۀ بغلی، یک مشت «بهدانه» و چارتخم میریزد کف نعلبکی، میرسد عیادت.
پس خواهشاً با آن صدای دورگه و لهجۀ نخراشیده، عیش ما را منغص نکن.
زیاده باعث زحمتی.
یا علی.
sh7777777
هر چه در شلوار جین من شکاف است، در الفاظ این پسر، حرف کاف است. پنداری، کلّهم اجمعینِ لیچارهای عالم را روی زبانش خالکوبی کردهاند. پدرسوخته به همه زبانی هم فحش از بَر است.
علیرضا نظری
خریت که ارثی نیست. به لیاقت است
ائمه
قرص کن دلم را رفیق! دل قرص سرمایه است. دل قرص دواست
مهدیس 🌙
اینکه اگر تکرار چیز بدی بود، الرحمن هیچ وقت عروس کتاب خدا نمیشد. تو تکراریترین قیافهای که من کل یوم بیشتر عاشقش میشوم. از من راضی باش.
Emma
اساساً بعضی آدمها پوست موزصفتند. مترصد زمین زدن خلقالله.
ادریس
بیخیال عاشقی نشو. زندگی بدون عشق، امکانپذیر هست لکن دلپذیر نیست. عشق به نوعی، کُندههای درشت زندگی را خرد میکند. خرد و قابل هضم. غیر این باشد، کأنّه خوردن جوجه و کوبیدۀ نذری با قاشقهای لاجون پلاستیکی، پیرت درمیآید. عشق قاشق استیل است. همیشه همراهت داشته باش.
ساکت
ـ ای خدا! سولماز ـ نوۀ جهانگیرخان تهکوچهای ـ شب عیدی در شلوغی چهارسو بزرگ گم شده و حتی یومنا هذا، پیدایش نکردهاند. ما که بچهتر بودیم چنین مواقعی پر چادر ننهمان را میچسبیدیم. طفلکی سولماز مادرش ساپورت میپوشد. خدایا او را به خانوادهاش برسان و محلهای را از نگرانی دربیاور.
علیرضا نظری
اگر ظرف مرا بشکست لیلی
چرا با دیگرانش بود میلی؟
طاغی
قرص کن دلم را رفیق! دل قرص سرمایه است. دل قرص دواست.
ادریس
دستکم، شبیه آن دیش فلزی باش؛ دریافت کن این همه سیگنالی که تا حالا فرستادهایم.
Mahdi Mandegar
اگر از من بپرسی، زبان خارجه را باید همان خارجه یاد گرفت. باید در اتمسفر همان جا فک زد. به قولی، فشار شپش است که به روباه، شنوگری یاد میدهد.
Arman
قلب هم که میدانی؛ سبزۀ عید نیست که سیزدهم بگذاری روی کاپوت اتول، بزنی به جاده. درِ مسجد است. نه کندنی؛ نه سوزاندنی.
Fatemeh a.m.
روزی دو قدم میرود آن هم از پهنا.
komail
فکریِ این توهماتم که مثلاً اگر عاشقی شغل بود من الان چقدر سابقۀ بیمه داشتم؛ چقدر مواجب ماهانه؛ چقدر اضافهکار؛ چقدر عواید ریز و درشت به استثنای حق عائلهمندی به انضمام کلّی مرخصیِ نرفته.
اگر عاشقی شغل بود چه ترقّی و ترفیعهایی به دوسیهام سنجاق میشد. حکماً هر سال هم نخستوزیر برای دادن جایزۀ کارمند نمونه دعوتم میکرد و من هم هر نوبه ـ از سر خجالت و حیا ـ مراسمشان را میپیچاندم.
اگر عاشقی شغل بود ـ علیرغم سختی کار ـ دلم بازنشستگی را گردن نمیگرفت. قبل اینکه حکمم را توقیع کنند یک پنجشنبه بعدازظهر، خودم را توی موتورخانۀ اداره حلقآویز میکردم.
الفبچه بودم عاشقت شدم. دارم دالبچه میشوم شازده! برگرد.
nh74
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان