بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب دزد | صفحه ۴ | طاقچه
۴٫۱
(۳۳۳)
معمولاً وقایع را اینگونه می‌بینم یا بهتر بگویم سعی می‌کنم اینگونه ببینم
آســاره
این جنگ‌ها اتفاقات غریبی هستند: پر از خشونت و خونریزی و در عین حال پر از داستان‌هایی که درک همه‌شان به یک اندازه دشوار است.
فهیمه
آن دو پیچیدن سیگار را به پیچیده شدن در برف و گِل ترجیح می‌دادند. آنها پرتاب تاس را به شلیک گلوله ترجیح می‌دادند. دوستی محکمی بر اساس قمار، سیگار و موسیقی بینشان ایجاد شده بود
mani
تنها یک چیز بدتر از پسری است که از شما متنفر است پسری که شما را دوست دارد.
Emma
این جنگ‌ها اتفاقات غریبی هستند: پر از خشونت و خونریزی و در عین حال پر از داستان‌هایی که درک همه‌شان به یک اندازه دشوار است.
باران ریزوندی
هر فرصتی مستقیماً به فرصتی دیگر منجر می‌شود، درست همان‌طور که یک خطر به خطری دیگر، یک زندگی به زندگی دیگر و مرگی به مرگ دیگر منجر می‌شود.
باران ریزوندی
تنها یک چیز بدتر از پسری است که از شما متنفر است پسری که شما را دوست دارد.
باران ریزوندی
من توسط انسان‌ها تسخیر شده‌ام.
کاربر ۱۴۴۹۷۹۴
چشم دومش از خواب پرید و تردید ندارم که مرا دید، آن هم درست زمانی‌که زانو زده و روح تازه گرفتۀ برادرش را به نرمی میان بازوان گشوده‌ام قرار داده بودم. بدن پسرک چند دقیقه پس از آن نیز گرم بود اما زمانی‌که برای اولین بار روحش را می‌گرفتم، روح مثل بستنی سرد و نرم بود. پسر در میان بازوهایم آب شد. بعد کاملاً گرم شد و شفا یافت.
Taran
گمان می‌کنم آدم‌ها دوست دارند تماشاگر اندکی نابودی باشند و این کار را از تخریب قلعه‌های ماسه‌ای وخانه‌های مقوایی آغاز می‌کنند.
Mehr
ابرها تلو تلوخوران در آسمان گرد هم می‌آمدند. ابرهای بزرگ و فربه. ابرهایی که به همدیگر تنه می‌زنند، عذرخواهی می‌کنند، جابجا می‌شوند و جایی برای خودشان دست و پا می‌کنند.
Mehr
تنها عامل نجاتم حواس‌پرتی است. این حواس‌پرتی باعث می‌شود عقلم سرجایش بماند
Soh Bat
او از آن دسته آدم‌هایی بود که به وهم و خیال اجازه دخالت نمی‌دادند و قاطعانه تصمیمشان را می‌گرفتند.
mona reza
تنها یک چیز بدتر از پسری است که از شما متنفر است پسری که شما را دوست دارد.
Call_Me_Mahi
تعریف کلمه‌ای که در فرهنگ لغت پیدا نمی‌شود ترک نکردن: عملی از روی عشق و اعتماد که اغلب توسط کودکان کشف می‌شود.
HeLeN
آدم برفی ذوب شد اما جایی در وجود تک تکشان، آدم برفی همچنان سر پا بود. آدم برفی می‌بایست آخرین چیزی بوده باشد که آنها شب کریسمس قبل از خواب دیر هنگامشان دیده باشند. صدای آکاردئون را در گوش و آدم برفی را در دیده داشتند و لیزل خاطرۀ آخرین جملات مکس، پیش از آنکه او را در کنار آتش ترک کند، در یاد داشت. تبریک کریسمس از سوی مکس واندنبرگ «اغلب اوقات آرزو می‌کنم تمام اینها تموم بشه، لیزل، اما بعدش تو یه جورایی یه کارهای خاصی می‌کنی مثل همین که با یه آدم برفی از پله‌های زیرزمین پایین می‌یای.»
yasinds
هر عادت و روشی دست‌کم به یک‌سو متمایل است و یک روز یا به پایان خود می‌رسد و یا به عادت و روشی دیگر ختم می‌شود.
سارا خانم
گزیده‌ای از پایان شب مدت‌ها بعد متوجه شدم در حقیقت در آن دوران یک بار به خانۀ شمارۀ ۳۳ خیابان هیمل سر زده بودم. به احتمال زیاد یکی از آن معدود دفعاتی بود که دخترک کنار مکس نبود، زیرا فقط دیدم مردی خوابیده در تخت بود. زانو زدم. خودم را آماده کردم تا دست‌هایم را از زیر پتو به داخل ببرم. بعد واکنشی هیجانی روی داد ـ مبارزه‌ای بی‌امان علیه سنگینی من. عقب کشیدم و با آن همه مشغله‌ای که داشتم، برایم جالب بود که در آن اتاق کوچک و تاریک کسی با من مبارزه می‌کند.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
گاهی به نظرم تنها کاری که می‌توانم انجام دهم همین اشتباه کردن است.
yasinds
پاپا بلافاصله گفت: «اگه قراره سرِ یه یهودی قمار کنیم، ترجیح می‌دم سر یه یهودی زنده باشه.»
علی

حجم

۷۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

حجم

۷۰۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۵ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
۱۰۰,۱۰۰
۳۰%
تومان